ما اکنون به زمان بحرانی از سال برای مغازهها و سوپرمارکتها نزدیک میشویم: 4هفته پیش از کریسمس همهی فروشگاهها محصولات خود را سریعتر از پیش میفروشند. معنای "پدر کریسمس" برای کودکان یک چیز بیشتر نیست: «هدیهی سال نو». او دیگر ارتباطی با "سنت نیکلای" اولیه ندارد؛ کسی که با انجام یک معجزه، جهیزیهای برای سه خواهر فقیر تدارک دید و شرایط ازدواج آنها را فراهم آورد و به این ترتیب زندگی آنها را از افتادن به دام خودفروشی نجات داد. دیگر آنکه ما نیازمند آنیم که برای خود و دیگران دلایل موجهی برای زندگی بیابیم. پول یک وسیله است، یک ارزش نیست. اما ما انسانها، هم به ارزشها نیازمندیم و هم به ابزارها؛ یعنی همانقدر که به غایتها نیازمندیم؛ همانقدر هم به امکانات محتاجیم. معضل بزرگی که انسانها با آن مواجه هستند؛ یافتن راهی است برای پذیرفتن این واقعیت که هر یک از ما بالاخره خواهد مرد. از پول کارهای بسیاری ساخته است؛ با این وجود پول نمیتواند کاری کند که ما واقعیت مردن خود را به سهولت بپذیریم. این نقش و وظیفهی دین است که آن موجهسازی را به انجام رساند. ادیان، نظامهایی از عقاید و باورها هستند که انسانها را قادر میسازند برای وجود خود دلایلی بیابند و آنها را با مرگ آشتی دهند. ما در اروپا در این سالهای اخیر با کمرنگتر شدن نقش ادیان تشکلیافته مواجه بودهایم به طوریکه "ایمان" در "کلیساهای مسیحی" کاهش یافته است. این اظهارنظر به "جی کی چسترون" (GK Chestron) نسبتداده شده است که: "هنگامی که شخصی به اعتقاد به خداوند خاتمه میدهد، اینگونه نیست که او دیگر به هیچ چیز ایمان ندارد، بلکه او به هر چیزی جز خدا "ایمان" دارد." این سخن درست است. "مرگ خدا" یا حداقل مردن خدای مسیح، با تولید انبوهی از بتهای مختلف همزمان شد. آنها همچون باکتریها بر جنازهی کلیسای مسیحی چندین و چند برابر شدند؛ از فرقهها و آیینهای لامذهب عجیب و غریب گرفته تا خرافات احمقانهی شبه مسیحی "راز داوینچی".
پیانیست مشهور، "آرتور روبینشتاین" یک بار مورد پرسش قرار گرفت که آیا به خدا هم اعتقادی دارد. او در پاسخ چنین گفت: «خیر. من به خدا عقیده ندارم، بلکه به چیزی از آن بزرگتر معتقد هستم!» فرهنگ ما هم از گرایش تورمی مشابهی در رنج است. دینهای موجود به اندازهی کافی بزرگ نیستند؛ ما از خداوند از آنچه تجسمهای فعلی در باور مسیحی میتواند فراهم آورد، چیز بیشتری میطلبیم. به این ترتیب است که ما به سوی علوم خفیه باز میگردیم؛ علومی که هرگز هیچ اسرار اصیلی را برای ما فاش نمیسازند و صرفاً وعده میدهند که رازی نهایی وجود دارد که همه چیز را توضیح داده و توجیه میکند. مزیت بزرگ آن این است که به هر فردی اجازه میدهد که آن «ظرف» خالی و پنهانی را با امیدها و ترسهای خود پر کند. من به عنوان فرزند اندیشهی روشنفکری و معتقد به ارزشهای آن، در باب حقیقت و تحقیق و جستجوی آزادانه، از وجود چنین گرایشی در جامعه ملولم. علت آن فقط ارتباط میان علوم خفیه و فاشیسم و نازیسم نیست، هر چند که البته چنین ارتباطی وجود داشت و بسیار هم محکوم بود. هیتلر و بسیاری از مریدان هیتلر از سر سپردگان کودکانهترین تخیلات علوم خفیه بودند. همین ادعا به خوبی در مورد بعضی مرشدان فاشیسم در ایتالیا صدق میکند. "جولیوس اوولا" (JULIUS EVOLA) فقط یک نمونه از آن است- کسانی که هنوز هم نئوفاشیستها ــ در کشور من ــ شیفته آنها هستند. امروز اگر قفسههای کتابفروشیهایی را که به علوم خفیه اختصاص داده شدهاند، جستجو کنید؛ نه تنها به مجلدهای مربوط به انجمنهای سری "صلیبیون" (TEMPLAR) و فرقههای سری مسیحی سدههای 17 و 18 ( روسی کروشنها) و اندیشههای "شب کبالایی"(فلسفه برخی متفکران یهودی ملهم از تورات) و البته راز داوینچی، بلکه همچنین به رسالههای ضد یهودی مانند "تشریفات پیر صهیون"، بر خواهید خورد. من به عنوان یک کاتولیک بزرگ شدهام و با آنکه دیگر کلیسا را کنار گذاشتهام؛ اما در ماه دسامبر – طبق رسم همه ساله- قطعات ماکت طویلهی مسیح را برای نوه پسریام سر هم خواهم کرد؛ همانگونه که پدرم آن را برای من درست میکرد. من برای سنتهای مسیحی احترامی عمیق قائل هستم؛ سنتهایی که به عنوان مناسک و آداب کنار آمدن با مرگ هنوز هم معنای بیشتری دارند تا جایگزینهای صرفاً تجاریشان. با قهرمان کاتولیک از دین برگشتهی "جویس" در «چهرهی مرد هنرمند در جوانی» موافقم که میگفت: «این دیگر چه جور رهایی است که یک پوچی کنار گذاشته شود که منطقی و روشن است و به پوچی دیگری ایمان آورده میشود که نامعقول و نامفهوم است؟» جشن دینی کریسمس – دست کم – یک پوچی روشن و منطقی است! اما جشن تجاری آن حتی این هم نیست. |
Change settings via the Web (Yahoo! ID required)
Change settings via email: Switch delivery to Daily Digest | Switch format to Traditional
Visit Your Group | Yahoo! Groups Terms of Use | Unsubscribe
__,_._,___


هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر