کتاب‌های فارسی: [farsibooks] Tajamoe Mashhad

^{امروز در پارك ملت مشهد چه خبر بود ؟}

^{ميدونستم كه ساعت پنج قرار هست يك تجمع اعتراض اميز در پارك ملت برگزار بشه ! ساعت چهار راه افتادم و يك دوري حومه پارك ملت زدم ببينم اوضاع از چه قراره … هر چه كه به چشم ميخورد نيروهاي انتظامي بود كه دور پارك ملت رو به محاصره در اورده بودن ! داخل خيابونهاي فرعي اتوبوس هاي مملو از نيرو پارك شده بود !}

^{ساعت پنج نيروها قبل از اينكه شعار ها شروع بشه شروع به بازداشت كردند ! ماشين ها پر ميشد از بازداشت شده ها و راه مي افتاد … تجمع كم كم شكل گرفت و شلوغ شد …نيروهاي لباس شخصي همه جا پر بودند و هر كس رو كه ميگرفتند كتك ميزدند ! يه لباس شخصي بود اين پفيوز فك كنم بوكسور بود … چنان هر كس رو كه ميگرفتن زير مشت و لگد ميگرفت كه انگار دشمن خونيشه ! تجمع كه شكل گرفت و شلوغتر شد يكدفعه نيروهايي با جليقه سبز حمله كردند و بلافاصله نيروهاي لباس پلنگي كه مسلح به اسلحه هايي بودن كه تا حالا نديدم بودم ! اسلحه ها تقريبا شبيه سيمينوف بود اما با لوله هايي بزرگتر و جليقه هاي ضد گلوله و سپربا كلاه كاسكت كه به تجمع حمله كردند ! يه عده از نيرو ها هم لباس سرتاسر نارنجي پوشيده بودن كه در نگاه اول فكر كردم رفتگر هستند ولي فهميدم نيروهاي ويژه هستن !}

^{چيزي كه برام جالب بود نيروهايي بودند كه لباس هاي فرم سر تاسر مشكي پوشيده و سرشون كلاه هاي كش باف مشكي مجهز به كلت كمري و كارد با دستكش هاي چرمي بي انگشت و قيافه هاي سوخته و البته ورزيده ! ايندفعه بر عكس دفعه قبل نيروها قبل از اينكه تظاهرات شروع بشه وارد عمل شدند و ميتونم بگم اكثرا شانسي ميگرفتن و از روي قيافه ها بازداشت ميكردن ! اخرين نيروي كه وارد عمل شد نيروهاي موتور سوار دو پشته بود كه با لباس پلنگي و جليقه هاي ضد گلوله وارد عمل شدند … رژه رفتن و پا زدن هاي هماهنگ نيروهاي ويژه فضايي پليسي و وحشت اور ايجاد كرده بود … !}

^{جواني رو گرفته بودند و داشتند ميزدند و ميبردند كه مادرش رسيد و دست پسرش را كشيد كه يكي از اين مامورها با باتوم زد روي دست مادرش و پسر رو بردن ! نيروهاي زن چند نفري به زنان حمله ميكردند و يك نفر اونها رو كه ميگرفتن نيروهاي لباس شخصي دست هاشون رو به هم دور اونها حلقه ميكردند و به طرف ماشين نيروي انتظامي ميبردند تا مردم براي ازادي اون زن نتونن كاري بكنن !}

^{يك پير مرد رو گرفتن و نميدونم چي ديده بودن ازش كه خيلي بهش سخت گرفتن و بازجويي بدني كردند ازش و وقتي اعتراض كرد زدن توي دهنش كه بنده خدا دندون مصنوعي بالاش از تو دهنش افتاد و اون رو از روي زمين برداشت …با اينكه ماشين جا نداشت اين پيرمرد رو به زور هل دادن و توي ماشينش كردن و ماشين راه افتاد !}

^{با يكي از نيروهاي لباس شخصي روي هم ريختم و گرفتمش زير سوال ..گفت از تمام شهر هاي استان نيرو اومده مشهد …ميگفت از هفت صبح اينجاييم و پاهام شل شده ! بهش گفتم حاجي يه چيزايي اين مامورا دستشونه چيه ؟ گفت اينا شك وارد ميكنه … ميگفت اشعه داره و به هر كسي بخوره نميتونه حركت كنه و ميفته ! گفت اين ديوونه ها نميدونن چقدر نيرو اومده ! همينقدر كه نيروهاي لباس رسمي هست همينقدر هم لباس شخصي اينجا هست !}

^{داشتم برميگشتم روبروي كلانتري سجاد شلوغ بود … مادرهايي كه دنبال گم كرده هاي خودشون بودن !}

^{منبع : وبلاگ تلخ نوشته هاي يك مشهدي}

^{^{چند نفر به يه نفر نامردا ؟}
^{از وقايع ديروز هر چه بنويسم حق مطلب رو ادا نكردم ! دلم سوخت چرا كه جمعيت ديروز هيچ شعاري هم نداده بود … اصلا هيچ كاري نكرده بود اما مورد هجوم واقع شد ! يعني در اصل برنامه هم همين بود كه قبل از سرو شكل گرفتن تجمع و شعار دهي اين حركت در نطفه خفه بشه !}

^{از همه قشر توي دستگير شده ها به چشم ميخورد …از پسر پانزده ساله تا پير مرد هفتاد ساله و زن ميانسال ! پسر جواني كه هيكل ورزشي هم داشت از دست مامور ها فرار كرد و پريد روي نيم ديوار و بعد روي شمشاد ها … چهار نفر لباس شخصي و دونفر نيروي انتظامي اون رو گرفتن و لباس شخصي ها شروع كردن به زدنش … همينطور كه كتك ميخورد از پشت بهش دستبند زدند و هي فرياد ميكشيد چند نفر به يه نفر ؟ اگه مردين دستامو باز كنين يكي يكي بيان جلو !}
^{حضور پر تعداد فيلمبرداران پليس كه جليقه هاي پليس بر تن داشتند كاملا مشهود بود كه با دوربين هاي حرفه اي از جمعيت فيلمبرداري ميكردند … نيروهاي امنيتي هر كسي رو كه فيلم يا عكس ميگرفت بازداشت كرده و موبايل يا دوربينش رو ضبط ميكردن !}
^{در يادداشت ديروز نوشتم كه اخرين نيروي كه وارد عمل شد نيروهاي مجهز موتور سوار دوپشته بودند كه با ايجاد ضرب و جرح و وحشت افريني در جمعيت سعي در متفرق كردن اونها داشتند و خوشبختانه اين عكس از همون لحظه گرفته شده بوسيله يكي از دوستان !}
^{ديروز فقط از كتك خوردن يكنفر خوشحال شدم … دستگير شدگان رو كه داشتن با ضرب و شتم سوار ماشين ميكردن يه اقايي كه ته ريش داشت اومد با موبايل شروع به فيلم گرفتن كرد كه يكي از مامور ها با باتوم زد روي شونه اش و مشغول ضرب و شتم اون شد ! دست اخر معلوم شد طرف خودش هم مامور بوده …!}
^{امروز روزنامه خراسان هيچي ننوشت راجع به اين واقعه ! حتي ننوشت اراذل و اوباش ! حالا اگه چهار تا طلبه كفن پوش اومده بودن در حمايت از مصباح شعار ميدادن خراسان و ايرنا و ايسنا همه خبرگزاريها پر ميشد از عكساي خوشگلشون ! شايد فردا بنويسه …شايد فردا روز بهتري باشه …!!}
^{منبع : وبلاگ تلخ نوشته هاي يك مشهد}}

^{از همه قشر توي دستگير شده ها به چشم ميخورد …از پسر پانزده ساله تا پير مرد هفتاد ساله و زن ميانسال ! پسر جواني كه هيكل ورزشي هم داشت از دست مامور ها فرار كرد و پريد روي نيم ديوار و بعد روي شمشاد ها … چهار نفر لباس شخصي و دونفر نيروي انتظامي اون رو گرفتن و لباس شخصي ها شروع كردن به زدنش … همينطور كه كتك ميخورد از پشت بهش دستبند زدند و هي فرياد ميكشيد چند نفر به يه نفر ؟ اگه مردين دستامو باز كنين يكي يكي بيان جلو !}

^{حضور پر تعداد فيلمبرداران پليس كه جليقه هاي پليس بر تن داشتند كاملا مشهود بود كه با دوربين هاي حرفه اي از جمعيت فيلمبرداري ميكردند … نيروهاي امنيتي هر كسي رو كه فيلم يا عكس ميگرفت بازداشت كرده و موبايل يا دوربينش رو ضبط ميكردن !}

^{در يادداشت ديروز نوشتم كه اخرين نيروي كه وارد عمل شد نيروهاي مجهز موتور سوار دوپشته بودند كه با ايجاد ضرب و جرح و وحشت افريني در جمعيت سعي در متفرق كردن اونها داشتند و خوشبختانه اين عكس از همون لحظه گرفته شده بوسيله يكي از دوستان !}

^{ديروز فقط از كتك خوردن يكنفر خوشحال شدم … دستگير شدگان رو كه داشتن با ضرب و شتم سوار ماشين ميكردن يه اقايي كه ته ريش داشت اومد با موبايل شروع به فيلم گرفتن كرد كه يكي از مامور ها با باتوم زد روي شونه اش و مشغول ضرب و شتم اون شد ! دست اخر معلوم شد طرف خودش هم مامور بوده …!}

^{امروز روزنامه خراسان هيچي ننوشت راجع به اين واقعه ! حتي ننوشت اراذل و اوباش ! حالا اگه چهار تا طلبه كفن پوش اومده بودن در حمايت از مصباح شعار ميدادن خراسان و ايرنا و ايسنا همه خبرگزاريها پر ميشد از عكساي خوشگلشون ! شايد فردا بنويسه …شايد فردا روز بهتري باشه …!!}

^{منبع : وبلاگ تلخ نوشته هاي يك مشهد}

600