اهل تهرانم دهنم سرویس است نه که پولی دارم، نه سوادی، و نه حتی ذوقی مادری دارم، بدتر از مادر شمر دوستانی، همه از لاشخوران نه خدایی که در این دود و صدا لای این ماشینها، پای این بُرجَکها روی این داغی آسفالت، به دادم برسد من مسلمانم قبلهام خانهء همسایهمان جانمازم دختر همسایه، مُهرم لبِ او تخت سجادهء من من وضو با روش مُفتخوران میگیرم در نمازم جریان دارد کُفر، جریان دارد شرک ریا از پشتِ نمازم پیداست همه ذراتِ نمازم مُتعفن شده است من نمازم را وقتی میخوانم که اذانش را تلفن، گفته باشد سر وقت من نمازم را، پی این یک دو سه دَم دودِ علف میخوانم پی قدقامتِ بَنگ کعبهام خَرپُشته کعبهام پشتِ کولرهاست کعبهام بر سر بام، سر منقل با دود، میرود بام به بام، شهر به شهر حَجَرُالاَسوَدِ من حفرهء این وافور است اهل تهرانم پیشهام جیب بُری است گاهگاهی کیف هم میقاپم، با کَلَک، روی موتور تا که شاید بهر پولی که در آن زندانیست داغ آن باسَنِتان تازه شود چه خیالی، چه خیالی...میدانم رقمی نیست شما را... خوب میدانم، کَکِتان هم نَگَزَد اهل تهرانم نَسَبَم شاید برسد به کلاغی در هند، به معجونی از پشگل مرغ نَسَبَم شاید، به یک روسپی در کشتی وایکینگها برسد پدرم پشتِ دوبار آمدن از مرز هرات، پشتِ دو بَست پدرم در پس یک چند کلاهبرداری پدرم در پس میله به دَرَک واصل شد پدرم وقتی مُرد، آسمان ابری بود مادرم بیخبر از خانه برفت، خواهرم فاحشه شد پدرم وقتی مُرد، مردانِ محله همگی هیز شدند مرد بقّال از من پرسید: چند من آناناس میخواهی؟ من از او پرسیدم: خواهرم پیش شماست؟ پدرم جنس میآورد تَل میفروخت، تَل میکشید دَم خوبی هم داشت باغ ما در طرف سایه نادانی بود باغ ما جای پیچ خوردن آدمها باغ ما نقطه برخورد گناه و هَوَس و حادثه بود باغ ما شاید، قوسی از دایرهء سرخ شقاوت بود میوهء کال خدا را آن روز، بالا میآوردم در خواب آبجو بی فلسفه میخوردم خشخاش بی دانش میچیدم تا حجابی پس میرفت، چشم فواره خواهش میشد تا کسی میخندید، سینه از زور حسادت میسوخت گاهی هم عشق ، صورتش را به پس پنجره میچسبانید شهوتی میآمد، دست در گردن حس میانداخت فکر میخوابید زندگی چیزی بود، مثل یک بارش سنگ، یا چناری پُر زاغ زندگی در آن وقت، صفی از بیدلی و خواب مترسکها بود بارها زندانی شدن زندگی در آن وقت، سلولِ پر از موش و دیوار پُر از خط خطی زندان بود طِفل، جُفتَک جُفتَک، دور شد در کوچهء خَرخاکیها بار خود را بستم، رفتم از شهر خیالاتِ حقیقت بیرون دلم از غربتِ خَرخاکی پُر من به مهمانی دنیا رفتم: من به دشتِ حسرت من به باغ پوچی من به ایوانِ پُر از خاکِ حماقت رفتم رفتم از پله برقی رذالت بالا تا ته کوچهء بن بستِ نَفَهمی تا هوای ملس اِستِمنا تا تبِ خیس مذلّت رفتم من به دیدار کسی رفتم، در آن سر خشم رفتم، رفتم تا زن تا چراغ ذلت تا سکوتِ خارش تا صدای وغ وغ تنهاییها چیزها دیدم بر روی زمین: کودکی دیدم، کفِ پا بو میکرد قفسی بی در دیدم که در آن، باجخوران ول بودند نردبانی که از آن، عشق میرفت به بیراههء شَک من زنی را دیدم، نور در ماکروفر سامسونگ میپخت ظهر در سفره آنان سُس بود، پیتزا بود، دوری بود، کاسهء داغ مَلالت بود من گدایی دیدم، در به در می رفت آواز Shakira میخواست و سُپوری، که به یک پوستر Guns میبُرد نماز کفتاری را دیدم، Viagra میخورد من الاغی را دیدم، فرفره را میفهمید در چراگاه سخاوت، گاوی دیدم پیر شاعری دیدم هنگام خطاب، به معشوقهاش میگفت: اوهوی من کتابی دیدم، واژههایش همه از جنس لَجَن کاغذی دیدم، از جنس جَفا آفتابهای دیدم، دور از همه آب مسجدی دیدم، دور از مُستراح سر بالین فقیهی نومید، بطریای دیدم لبریز شراب قاطری دیدم بارَش حساب دیفرانسیل اشتری دیدم بارَش سبدِ خالی وصیتنامه عارفی دیدم بارَش Yahoo.com |
This is a non-political list.
MARKETPLACE
Special offer for Yahoo! Groups from Blockbuster! Get a free 1-month trial with no late fees or due dates.
Change settings via the Web (Yahoo! ID required)
Change settings via email: Switch delivery to Daily Digest | Switch format to Traditional
Visit Your Group | Yahoo! Groups Terms of Use | Unsubscribe
.
__,_._,___
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر