کتاب های فارسی - آرشیو این وبلاگ در پایین صفحه قرار دارد

stat code

stat code

۱۳۸۸ بهمن ۷, چهارشنبه

[farsibooks] مگر نیکویی کردن گناه است؟

 


http://negahedigar1.blogfa.com/post-529.aspx



مگر نیکویی کردن گناه است؟

سمندر مشکی باف

از آن زمان که مدارس بهائی در ماه‎فروزک ساری، همدان و کاشان و طهران برپا شد، همگان دانستند که بهائیان چه اهمّیتی به تعلیم و تربیت می‎دهند و این مهم را در طیّ سالها محرومیت از هر گونه همراهی و حتّی با موانع و مشکلات ایجاد شده از سوی آن کسان که واقعاً پی به منویات بهائیان نبرده بودند، در کلّیه وجوه جامعه به اثبات رسانده‎اند.  در همان دوران، بسیاری از خانواده‎های غیربهائی ترجیح می‎دادند فرزندانشان را به مدارس بهائی بفرستند، چه که هم تعلیم بود و هم تربیت که تعلیم، طبق عقیدهء اهل بهاء، محملی است برای تربیت و در واقع اصل تربیت است و تعلیم جز وسیله‎ای برای حصول تربیت نیست.

اهل بهاء را بنا به بیان مولایشان عقیده چنان است که، "جوهر انسانیت در شخص انسان مستور؛ باید به صیقل تربیت ظاهر شود.  این است شأن انسان و آنچه معلّق به غیر شد دخلی به ذات انسانی نداشته و ندارد" (آثار قلم اعلی، ج7، ص129).  بدین لحاظ آنها به جمیع انسانها در هر سطحی از جامعه که باشند، وابسته به هر طبقه‎ای یا جنسیتی، به دیدهء انسانی کامل می‎نگرند و می‎دانند که اگر کسی آنچنان که شاید و باید استعدادی بروز نداده و یا، به سبب عدم امکانات، به ظاهر از کارامدی لازم برخوردار نیست، نه از بهر آن است که بهره‎ای از هوش و درایت ندارد، بلکه به سبب آن است که از صیقل تربیت محروم بوده است؛ چه که آنها می‎دانند "انسان طلسم اعظم است؛ ولکن عدم تربیت او را از آنچه با اوست محروم نموده" (لوح مقصود).  بنابراین اگر "انسان را به مثابهء معدن که دارای احجار کریمه است مشاهده" نماییم، البتّه "به تربیت، جواهر آن به عرصهء شهود آید و عالم انسانی از آن منتفع گردد" (لوح مقصود).

بنابراین، بهائیان وظیفهء جمیع انسانها می‎دانند که کمر همّت بر تربیت کودکان ببندند و آنها را به شناخت خویشتن و یافتن استعداد و علاقهء مکنون و پرورش آن، به نحوی که خود آنها و جمیع عالم انسانی از آن منتفع گردند، یاری رسانند.  گشایش مدارس بهائی اگرچه با استقبال بسیار روبرو گردید، امّا متأسّفانه در اثر سعایت نفوسی بی‎خبر از خدمات آنها، به دست رضاشاه فقید بسته شد و تنها دستاویز آن بود که در روزی از روزهای مقدّس بهائی مدرسه تعطیل بوده است.

باری، اینک بعضی سایت‎های وابسته به حکومت ایران بر بهائیان خُرده می‎گیرند که چرا در صدد برآمده‌اند مهد کودک دایر کنند و یا به تربیت کودکان همّت گمارند و بهتان زده‎اند که قصد گمراه کردن اطفال معصوم را دارند.  زهی حیرت و حسرت و دریغ که خدمت را خیانت می‎دانند و همّت را سبب نقمت شمرند.  به همین سبب است که قدر خدمات رایگان گروهی از جوانان این مرز و بوم را ندانستند؛ آنها به نقاط محروم حومهء شیراز می‎رفتند تا کودکانی را که اوقات گرانبهای خویش را در کوی و برزن می‎گذراندند و خانواده‌هایشان آنها را به کوچه می‎فرستادند تا در خانه نمانند و با بازیگوشی خویش، که ناشی از بیکاری و بی‎برنامگی بود، سبب آزار مادران نشوند، گرد هم آوردند و به تعلیم و تربیت آنها همّت گماشتند.  آنها این جوانان خدوم را به تهمت تلاش برای گمراه کردن کودکان، به زندانشان انداختند و به خیال خویش آنها را هر ماه دو مرتبه تعلیم می‎دهند که دیگر پی تربیت و تعلیم دیگران نباشند و در سلک همان نفوس بیهوده‎گویی در آیند که کودکان مزبور را از این تعلیم و تربیت محروم ساختند و دیگربار روانهء کوچه و میدانشان ساختند.

حال، از این کسانی که سایت اینترنتی را، که وسیلهء انتشار فرهیختگی است، وسیلهء نشر اکاذیب ساخته‎اند، باید پرسید، مگر ایجاد مهد کودک ضرری به جامعه می‎زند؟ مگر مادران و پدران به فرزندان خویش عشق نمی‎ورزند و اگر فردی بهائی را مهد کودکی باشد، مگر والدین کودکان با علم و اطّلاع فرزندانشان را به دست او نمی‎سپارند؟ مگر مادران و پدران کودکان شیرازی از نتیجهء کار راضی نبودند که استمرار کار را طالب بودند؟ امّا، اسفا که این دایگان مهربان‎تر از مادر، که چماق افترا در دست گرفته‎اند، به خیال خویش با بهائیان دشمنی می‎کنند، امّا تیشه به ریشهء ملّتی می‎زنند که کودکانشان می‎توانند با پرورشی صحیح آینده‎ای روشن، نه تنها برای خود، بلکه برای همگان فراهم آورند.

کار اینان مانند آن بقالی است که مقابل مغازهء تنگ و تاریکش سوپرمارکتی بزرگ و روشن افتتاح شده باشد و همگان را به خود جلب نماید.  بقّال ترشروی به جای آن که در صدد بر آید بقالی خویش را سر و سامانی بخشد تا جاذب مشتریان گردد، دل در گرو انتقام بندد که به نحوی مالک سوپر مارکت را بیازارد؛ پس سنگی به شیشه‎اش زند، یا که فردی را اجیر کند که فروشنده‎اش را مضروب سازد تا بدین طریق مشتریان را دیگربار به سوی خود جذب نماید.  غافل از آن است که زمان بقالی سپری شده و اینک فروشگاه‎های بزرگ دایر شده‎اند.  یا که باید بقالی‎اش را تعطیل کند یا که از مالک سوپرمارکت بیاموزد که چگونه مفید به حال مشتریان باشد.

حال، اگرچه، بر خلاف اکاذیب جوان آنلاین، بهائیان مجاز نیستند مهد کودک ایجاد کنند، یا دفتر حقوقی دایر نمایند، یا حتّی به طور غیررسمی به گرد آوردن کودکان خیابانی بپردازند تا مگر تحت پرورش قرار گیرند، امّا اگر می‎توانستند کاری بس نیکو انجام می‏دادند و نفوسی مفید به حال جامعه می‌پروردند و تقدیم اهل عالم می‎کردند.  همانطور که فرزندان خویش را پرورش دادند و از آن همه نفوسی که گرد اعتیاد گردند یا از زندان سر در آورند، یکی به طور نمونه، از بهائیان نباشد. از آن همه کودکانی که در سر چهارراه‏ها به فروش فال و گل و غیره مشغولند، یکی بهائی نباشد.  از آن همه گدایانی که هر از گاهی زنگ در خانه‎ای را به صدا در آورند، یکی بهائی نباشد.  باشد که جوابی به این سؤال بدهند که، "مگر نیکویی کردن گناه است؟"






__._,_.___
This is a non-political list.
.

__,_._,___

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ