http://www.goftman-
خوبی چه بدی داشت که یک بار نکردی؟
وخشور ایران
این سایتها وقتی مطالبی علیه بهائیان مینویسند، اگر جوابشان بدهی تصوّر میکنند عصبّانی شدهای و اگر جواب ندهی تصوّر میکنند جواب نداشتهای. بنده در مقدّمهء این سخن قصد دارم دو کلمه حرف حساب به اینها بزنم که تصوّر نکنند بنده عصبّانی هستم. اصلا و ابدا.
آنچه که شما مینویسید، با توجّه به این که از سر و ته نوشتههای بهائی میزنید و پیامهای معهد اعلی را کوتاه و بلند میکنید و به زعم خود تفسیر و تعبیر مینمایید، چند نتیجه دارد که هم مثبت است و هم منفی. توجّه بفرمایید؛ بنده همین جواب دارالانشاء به یکی از بهائیان ایرانی کانادا را مثال میزنم:
نتایج مثبت:
1- بسیاری از مخاطبان شما اصلاً خبر نداشتند که بیتالعدل اعظم در مورد وظایف بهائیان در مشارکت در گفتگوهای سازنده، فعالیتهای اجتماعی و غیره راهنمایی کردهاند. شما آگاهشان کردید و البتّه، چون مخاطبان شما دوستان بهائی زیادی هم دارند و البتّه مثل شما بدبین هم نیستند، در صحبتهایشان سر صحبت را باز میکنند و دربارهء این نامه سؤال میکنند و البتّه چون عین نامه هم در سایتهای بهائی و هم روی کاغذ موجود است، ارائه میشود و بر آگاهی آنها نسبت به درایت و هدایت و مصون از خطا بودن بیتالعدل میافزاید و آنها را بیش از پیش نسبت به بهائیان خوشبین میسازد.
2- معمولاً اینگونه نامههای دارالانشاء یکی دو بار توسّط بهائیان خوانده میشود و بعداً کنار گذاشته میشود و در صورتی که نیازی پیش آید مجدّداً به آن مراجعه میکنند. امّا، این اشارهء شما به آن سبب شده که بهائیان مکرّراً به آن رجوع کنند تا ببینند آنچه که شما نوشتهاید تا چه حدّ در این نامه وجود داشته است و البتّه با دقّتی بیشتر آن را مطالعه میکنند و بهتر پی به مفاهیم آن میبرند.
3- معمولاً برای اینگونه نامهها هیچ جمعی تشکیل نمیشود و به همان مطالعهء فردی اکتفا میگردد. امّا، وقتی شما دربارهء آن مینویسید، گروههای خودجوش در اینجا و آنجا جمع میشوند تا مفادّ آن را با هم بخوانند و بحث کنند و نتیجهگیری کنند و البتّه از مشورت و تعاطی افکار بهتر میتوان به مفاهیم آن پی برد.
4- آگاهی مردمان به نحوهء کارکرد شما و تکه پاره کردن پیامها سبب سلب اعتماد آنها از شما میشود و سبب میگردد حتّی اگر واقعیت را بنویسید (که البتّه بسیار از شما بعید است) آن را نپذیرند و به جستجو و پرس و جو بپردازند تا حقیقت واقع را بدانند.
نتایج منفی
1- سرخوردگی شما روز به روز بیشتر میشود و نهایتاً چون ثمری از کارهایتان نمیبینید مجبور میشوید ترک این عادت کنید و بهائیان از وسیلهء تبلیغی خوبی محروم میشوند.
2- چون تا به حال هرچه تیر انداختید به سنگ خورده، و اعدام و زندان و تخریب قبرستان و تحقیر کودک دبستان و اخراج محصّل دبیرستان و محروم کردن دانشجویان و مصادره کردن موجودی خان و مان و غیره نتیجه نداده، به تشدید دروغگویی و تحریف حقایق روی آوردید و وقتی این نیز نتیجه ندهد، لابدّ به ترفند دیگری روی میآورید که ما از حالا باید به فکر آن باشیم.
3- نوشتن این قبیل مطالب کار بهائیان را زیاد میکند، چون تعداد مراجعات افراد غیربهائی افزایش مییابد و چون تعداد بهائیان را مرحوم خمینی در نوفل لوشاتو پنج هزار نفر اعلام فرمودند، با این عدّه نمیشود جوابگوی آن همه مُراجع شد.
4- افسردگی دامن شما را میگیرد و از قدیم گفتهاند افسردهدل افسرده کند انجمنی را و این برای جامعهء ایران که رئیس جمهور فرمودند همه با نشاط هستند، اصلاً خوب نیست.
از اینها که بگذریم و به مطلبی که دربارهء جوابیه دارالانشاء محترم به آن بهائی ایرانی کانادا در سایت خودتان درج فرمودید، بپردازیم. البتّه این کار شما مرا به یاد آن عبارت مشهور میاندازد که گفت، "خسن و خسین هر سه دختران مغاویهاند." در جواب گفت، "خسن و خسین نه و حسن و حسین؛ سه نفر نبودند و دو نفر بودند؛ دختر نبودند و پسر بودند؛ مغاویه نیست و معاویه است؛ تازه پدرشان معاویه نبود و علی بود."
حالا، عارضم خدمتتان که این بخشنامه نبود و نامه و جوابیه بود؛ فرقه نبود و دین بود؛ ضالّه نبود و مهتدی بود؛ دستور آشوب نبود و هدایت برای جلوگیری از ورود به آشوب بود؛ دشمنی با خلق نبود، دوستی با مردمان بود؛ مخالفت با حکومت نبود، اطاعت از آن بود؛ نافرمانی از قانون نبود و رعایت مقرّرات بود؛ آسیب رساندن به احدی نبود، راهنمایی جهت خودداری از خشونت بود؛ گمراه کردن نبود و خدمت به خلق بود؛ دشمنی با میهن نبود و عشق ورزیدن به وطن و هموطن بود.
حالا، یا شما فارسی بلدید یا بلد نیستید. اگر بلد نیستید، چرا سایت درست کردید و در این میدان وارد شدید؟ اگر بلدید، یا درست خواندید یا اشتباه خواندید؛ اگر اشتباه خواندید، سعی کنید خود را اصلاح کنید و اشتباهات خودتان را به رخ دیگران نکشید؛ امّا اگر درست خواندید، محتوای آن را چرا معکوس بیان کردید؟ یا نیت سوء داشتید یا نیت خیر داشتید. اگر نیت خیر داشتید چرا قصد نمودید دیگران را نسبت به بهائیان که تا به حال ضرّشان به احدی نرسیده بدبین نمایید؟ اگر نیت سوء داشتید، چرا خودتان را اصلاح نمیکنید تا با قلبی فارغ و ذهنی آسوده در ایّام عمر که اقلّ از آنی محسوب است با جبین نورانی راهی سرای آخرت شوید؟ اگر از این سوء نیت قصدتان منصرف کردن بهائیان از بهائی بودن است که ره به خطا میروید و عاقبت به ترکستان خواهید رسید و اگر قصد بدبین کردن دیگر مردمان را دارید که تا به حال نتیجه عکس داده و تعداد افراد خوشبین به بهائیان از ابتدای انقلاب تا کنون کثرت فراوان یافته است.
باری، دیگر دوستان، خانم الهه حقیقت، و آقا یا خانم تاکنشان، خلط مبحث شما را به طور واضح بیان نمودند و بنده وارد آن مقوله نمیشوم. امّا سؤالم از شما این است، تا به حال از این همه جفا چه نتیجهای گرفتید؛ آیا محبوب حق واقع شدید یا مقبول خلق؟ آیا سر سوزنی از استقامت بهائیان کاستید یا به اندازه کاهی بر دشمنان ایشان افزودید؟ با آن که میدانید دروغ مینویسید چرا خلاف دستور صریح رسولتان عمل میکنید؟ در سرای آخرت در جواب این سؤالش (که هیچ تردیدی در مطرح شدن آن نیست) که چرا دروغ گفتید، چه خواهید گفت؟ از آن گذشته، مگر چنتهء شما اینقدر خالی است که از راه درست و صحیح نمیتوانید وارد شوید و باید به خدعه و نیرنگ روی بیاورید؟ چرا از بهائیان یاد نمیگیرید که روراست هستند و هیچ حیلهای به کار نمیبرند؟ چرا از بسیاری از مسلمانان پاکنهاد که صادق و صمیمی هستند سرمشق نمیگیرید که همیشه صراحت و صداقت را سرلوحهء اقداماتشان قرار دادهاند؟ و در پایان به قول شاعر:
صد بار بدی کردی و دیدی ثمرش را
خوبی چه بدی داشت که یک بار نکردی؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر