http://www.salam-
------------
«تشویش اذهان» یا «تغییر اذهان»، نقدی بر نامه آیت الله دری نجف ابادی به وزارت اطلاعات
نگارش: شینتو
3 اسفند 1387, بوسيله ى رامین
در سايت ببينيد : سلام دمکرات
آیت الله دری نجف ابادی، در نامه ای به وزیر اطلاعات، اتهاماتی مانند تشویش اذهان،
تهدید امنیت ملی، تخریب پایگاههای اعتقادی مردم و نظایر ان را بر جامعه بهایی وارد
اورد اما نظر ایشان در باره تبلیغ دیانت بهایی و اتهام «تشویش اذهان»، موضوع این
نوشته است. اقای دادستان گفت:
«داشتن يك عقيده و مرام، آزاد ولي اعلان و ابراز آن به منظور تحريف افكار ديگران،
جريان سازي و يا تبليغ و تظاهر به قصد اغواگري و تشويش اذهان ديگران و عناوين مشابه
مجاز نخواهد بود.»
جمله فوق، هیچ تفاوتی با جمله زیر ندارد:
«داشتن یک عقیده و مرام ، ازاد ولی اعلان و ابراز ان، مجاز نخواهد بود»
ایا می توان مصداقی برای جمله اول ذکر کرد که در جمله دوم نباشد و یا بالعکس؟!!.
ابدا. هر چه در ان است در این است و هر چه در این است، در ان یافت می شود. اگر اقای
دری واقعا به حرف خود اعتقاد دارد، باید بتواند راهی را نشان داده و ان را به
بهاییان پیشنهاد کند که بر اساس ان بهاییان بتوانند عقیده خود را ابراز نمایند و در
عین حال متهم به تشویش اذهان نگردند. ایا چنین طریقه ای وجود دارد؟ اگر بله، بهاییان
مشتاق ان هستند و اگر نه، پس نظر من درست است که ابراز عقیده توسط یک بهایی با هر
قصد و غرضی که باشد،جرم است. تشریح و توضیح عقیده که سهل است، اگر یک بهایی در جمعی
بگوید که «من بهایی هستم»، مرتکب جرم شده است. اما هیچگاه چنین حکمی ، صریحا داده
نمی شود گرچه به تلویحی ابلغ از تصریح، در تمام اظهار نظرها ی رسمی و غیر رسمی، ان
را می توان ردیابی کرد.
برای فهم بهتر این موضوع بسیار ساده و در عین حال ،ممتنع، بهتر است پروسه تبلیغ یک
عقیده را کمی بیشتر روشن کنیم. می توان فرض کرد که تمامی صاحبان افکار و عقاید، خود
را متعهد و مکلف و یا ملزم به تبلیغ عقیده خود می دانند و یا بهتر بگویم باید
بدانند. این یک فرض منطقی است. صرف داشتن یک عقیده و ابراز نکردن ان، در نهایت و به
احتمال زیاد به اوهام و خرافه می انجامد. حداقل این است که لغو و بیفایده است. اگر
عقیده ای ابراز نشود، حقیقت ان حتی بر صاحب ان، انطور که باید و شاید،روشن نمی گردد
و تنها با بیان ان در جمع دیگران(صاحبان دیگر عقاید)، است که محک می خورد . تبلیغ و
ترویج ، لازمه داشتن یک عقیده است. یک دانشمند، وقتی کشفی و یا اختراعی می کند، پس
از حصول اطمینان نسبی بر اعتبار ان، اولین چیزی که به فکرش می رسد، اعلان ان به
دیگران است. از دانشمندان گذشته، حتی افراد عادی نیز چنیند. کسی که شیئی گرانبها
دارد (یعنی در نظر او گرانبها می نماید)، مشتاق نشان دادن ان به دیگران است.
پری رو تاب مستوری ندارد / چو در بندی ،سر از روزن برارد
این موضوعی است که همه و از جمله خود ایت الله دری نجف ابادی، ان را می پذیرند.
ایشان بر کلام مشهور امام حسین واقف است که فرمود: «ان الحیوه عقیده و جهاد». زندگی
یعنی این که عقیده ای داشته باشی و در راه ابلاغ و تبلیغ ان کوشش کنی. ایا اقای
دادستان به غیر از این معتقد است؟ از لحاظ واقعیات تاریخی،هیچ شکی نیست که زمامداران
وقت، قیام امام حسین را مصداق بارز «تشویش اذهان» دانسته اند. ایا ایشان به این
اتهامات وقعی نهادند؟ لاوالله. از اینها گذشته، ایده «صدور انقلاب اسلامی به سراسر
جهان»، ایا مصداق بارز این امر نبود؟ اکثر دول جهان، این ایده را مردود دانستند اما
ایا جمهوری اسلامی به ان اهمیتی داد؟ در واقع اگر بهاییان متهم و مواخذه شوند که چرا
در تبلیغ ایین خود نهایت جد و حهد و کوشش را نمی نمایید، بسی معقول تر از این است که
به انها بگویند چرا تبلیغ می کنید.
اما پر واضح است که کسی که عقیده اش را تبلیغ می کند، انتظار دارد که افکارش توسط
دیگران شنیده و مورد ارزیابی قرار گیرد. او شهوت کلام ندارد تا بدین وسیله بخواهد ان
را فرو نشاند. او دچار بیماری تبلیغ نیست. ممکن است خطا کند اما او عقیده خود را
درمان درد(ها) جامعه می داند و مایل است که دیگران نیز ان را بیازمایند. و باز واضح
است که تبلیغ یک عقیده، تنها وقتی معنا دارد که در بین صاحبان دیگر عقاید صورت گیرد.
اگر یک بهایی در جمعی از بهاییان در مورد ایین بهایی، سخنی بگوید، نمی توان ان را
تبلیغ نامید و نهایتا می توان نام ان را نطق، سخنرانی، خطابه و امثال ان دانست اما
تبلیغ نیست زیرا لازمه تبلیغ این است که خطاب به دیگران باشد. در عین حال، او برای
تفریح و سرگرمی و گذراندن اوقات فراغت، عقیده خود را تبلیغ نمی کند. او انتظار دارد
که مخاطبش، تحت تاثیر منطق و استدلال او، تمام و یا قسمتی از تفکرات او را بپذیرد.
پس در نهایت، انگیزه شخص مبلغ، تاثیر در افکار مخاطب است و می توان گفت که به احتمال
زیاد در همین مرحله است که بحث « تشویش اذهان» خود را نمایان می سازد و به راحتی
جایگزین عبارت صحیح «تغییر اذهان» می گردد.
ممنوعیت تبلیغ برای بهاییان، در حالی عنوان می گردد که تبلیغ علیه انان با شدت و
وسعتی بی سابقه در حال انجام است. هر روز و شب، از تلویزیون و رادیو و دهها سایت
رسمی و تمامی رسانه های دولتی به این ایین می تازند وبه این تازیدن خود هم می نازند
و البته دامن همه انها به میمنت و مبارکی از اتهام «تشویش اذهان»، پاک ومبری است.
این یک اتش بس تحمیلی و یک طرفه است. بهاییان مجبور به سکوت می گردند در حالیکه
توپخانه و بلکه سایتهای موشکی طرف مقابل همچنان و بی وقفه در حال کوبیدن است و در
حملات خود، سلاح مجاز و غیر مجاز هم بیل میره (سرش نمی شود). بمبهای شیمیایی اتهامات
اخلاقی (٢)، گازهای خردل دالگاروکی(٣)، فشنگهای دام دام قبضه کردن ایران در زمان
سلسله پهلوی، بمبهای اتش زای زیر فشار قرار دادن نوجوانان و جوانان محصل، بمبهای
فسفری سریالهای ریز و درشت تلویزیونی و بمب اتمی اتهام جاسوسی برای اسراییل و
امریکا، همراه با محاصره همه جانبه اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و کشتن و زندانی کردن
غیر نظامیان، همه و همه در این نبرد نابرابر مورد استفاده بوده و هست. واحد مکانیزه
نیروی زمینی، با بولدوزر و گریدر و بیل مکانیکی، به تخریب گورستانها در جبهه های
قائم شهر و خاوران ونجف اباد و یزد و اصفهان مشغول (٤) و چریکهای متخصص حملات
پارتیزانی، با اتش زدن باغهای «خبر» کرمان و خانه و ماشین بهاییان رفسنجان و کرمان
وپرتاب کوکتل مولوتف به مطب و منزل در دیگر مناطق ساعی و کوشا (٥). یگان ویژه، به
دستگیری هیات مدیره جامعه بهاییان ایران و دیگر بهاییان و انتقال انان به پشت جبهه
زندان اوین مشغول و تکاوران اقتصادی با رمز «ویل للمشوشین» با جمع اوری و انتشار
ادرس و اسامی بهاییان صاحب حرف و صنایع در شیراز، به تاجیر( از مصدر آجر به معنی آجر
کردن) نان انان سرگرم. با این همه از بهاییان سکوت و اجرای اتش بس را طلب کرده و
دفاعیات انها را «تشویش اذهان» می نامند. شما چه فکر می کنید؟
شاید تصور شود که بیانیه اقای دادستان، فقط برای بهاییان صادر شده است. هیهات هیهات.
این اشتباه تاریخی و شاید جغرافیایی را نباید تکرار کرد که ایرانیان از این رهگذر،
بزرگترین لطمات را دیده اند. نباید ساده اندیشی کرد. مروری گذرا به خوبی نشان می دهد
که بیانیه اقای دری نجف ابادی، هشداری به تمام ایرانیان و در واقع اعلام جرمی برای
تمامی صاحبان اندیشه درایران است و اشتباه است اگر خیال کنیم که تنها بهاییان، موضوع
ان هستند. در بیانیه ایشان، براحتی می توان کلمه «بهایی » را برداشت و به جای ان
کلمات دیگری مثل، «اهل تسنن» یا «مسیحیان» و یا «دراویش و صوفیان» و یا «دانشجویان»
و یا «کارگران شرکت واحد و نیشکر هفت تپه» و «طرفداران ایت الله منتظری » و «کمپین
یک میلیون امضا» و یا «روشنفکران » و غیره گذاشت. اب از اب تکان نمی خورد. گویی
بیانیه از اول برای انها صادر شده است. اگر باور ندارید،من سوال می کنم:
١- ایا اهل تسنن ازادند تا عقاید خود را نشر دهند؟ ایا محدودیتی در باب مساجد و
تکایای مخصوص به خود ندارند؟ سالانه چند سخنرانی در باب افکار انها در دانشگاهها و
مراکز علمی ایراد می گردد؟ چند حوزه علمیه خاص خود دارند؟ جند نشریه، کتاب، بولتن
خبری، برنامه رادیویی و دیگر ملاکهای حضور فکری را دارا می باشند؟ چند تن از انان در
رده های تصمیم گیری مهم قرار دارند؟ ایا انها گروهی کم اهمیت هستند؟ ایا تعداد قابل
ملاحظه ای نیستند؟ ایا مسلمان نیستند؟ شگفتا که بیش از ٩٠ درصد مسلمانان جهان را
تشکیل می دهند. چگونه می توان پذیرفت که چنین گروه عظیمی، هیچ چیز برای ارائه به
دیگران ندارند؟ من تاریخ دان نیستم. علم رجال نیز نمی دانم. اما به اعتبار گفته
بسیاری از بزرگان، محتملا بسیاری از مفاخر و رجالی که ایرانیان سالهاست به انها می
بالند و فرهنگ خود را مدیون ان مشاهیر می دانند، از اهل تسنن بوده اند. اگر در گذشته
چنین بوده است، چه دلیلی دارد تا به بهانه «تشویش اذهان»، خود و مملکت خود را ازانها
محروم کنیم؟
٢- ایا اقلیتهای دینی مذکور در قانون اساسی، می توانند ازادانه به نشر عقاید خود
بپردازند؟ نه در کلیساها و یا کنیسه ها و یا در معابد خود که همانطور که قبلا عرض
کردم، نمی توان انها را تبلیغ دانست. ایا می توانند در دانشگاه تهران و دیگر
دانشگاهها سخنرانی کنند و اصول تعالیم مسیح و موسی و زرتشت را برای مردم بیان کنند؟
نمی توان پذیرفت که انها خود تمایلی به این کار ندارند. مسیحیان د رسراسر عالم، به
تبلیغ دیانت خود شهرت دارند و دینشان از لحاظ گستردگی در رتبه اول قرار دارد. چگونه
می توان پذیرفت که مسیحیان ایرانی، استثنا هستند؟ از اینها گذشته، فرض کنیم که انها
می توانند تبلیغ کنند و ان گونه که می خواهند، می توانند، و باز فرض کنیم بر اثر
تبلیغ انان، ذهن کسی دجار « تشویش» گردد و بخواهد مسیحی شود، ایا می تواند؟ شواهد
اخیر نشان می دهد که ان بخت برگشته، روزگارش سیاه خواهد شد اگر چنین فکری را به مغزش
راه دهد. مسلمانان مسیحی شده اخیر، به سختی مجازات شده اند. این در حالی است که برای
مبارزه با دیانت مسیحی وبهایی، دوره های دولتی اموزشی تخصصی تربیت مربی، برگزار می
گردد.( ٦) یهودیان و زرتشتیان نیز وضعیتی مشابه و حتی بدتر دارند.
٣- صوفیان و دراویش چطور؟ ایا تبلیغ عقاید انان، مصداق بارز «تشویش اذهان» نیست؟ ایا
اقای دری می توانند به ایشان راهی را پیشنهاد نمایند که بر طبق ان، عقاید خود را
تبلیغ کنند ولی « تشویش اذهان» نکنند؟
٤- کمونیستها، سوسیالیستها، فداییان خلق، پیکاریها، مشروطه خواهان، سلطنت طلبان، حتی
جمهوری خواهان ، گروههای ملی مذهبی، نهضت ازادی و جبهه ملی و دیگر گروههایی که دارای
افکار و عقاید خاص خود هستند، چطور؟چه طریقی وجود دارد که انها افکار خود را تبلیغ
کنند ولی متهم به «تشویش اذهان» نگردند؟ ایا ذکر عقاید انان تحت هر شرایط و در هر
مکان و توسط هر کسی، ممنوع نیست؟
٥- مذهبیون چطور؟ طرفداران روحانی بلند پایه و مرجع تقلید بسیاری از شیعیان، ایت
الله منتظری و یا حتی شخص ایشان ایا می توانند بدون « تشویش اذهان»، حرفی را بزنند؟
اقای خاتمی، رئیس جمهور هشت ساله ایران در چهار سال اخیر، چند سخنرانی در رادیو و
تلویزیون داشته است؟ ایا حرفی برای گفتن نداشته است؟ اگر نداشته، پس برای گفتن چه
حرفی مجددا خود را کاندید انتخابات کرده است؟
٦- دانشمندان و صاحبان اندیشه چطور؟ ایا دکتر سروش می تواند چیزی را بگوید که می
خواهد؟ محمد مجتهد شبستری وکدیور چطور؟ سخنان و افکار ٢٧٦ نفر از روشنگران و
فرهیختگان ایرانی،که بیانیه «ما شرمگینیم » را امضا کرده اند، به چه طریقه ای می
تواند شنیده شود و تولید «تشویش اذهان» نکند؟ ایضا بسیاری از صاحبان قلم و اندیشه؟
سالی دهها سخنرانی و میز گرد و دراز و چار گوش در صدا و سیما تشکیل می گردد که ٩٠
درصد انها را افرادی مانند اقایان رحیم پور ازغدی و خسرو معتضد و عبدالله شهبازی
اداره می کنند. کسی دیگر نیست؟ در این میان افراطیونی هستند که حتی به هنرمندانی
نظیر استاد شجریان هم به دیده شک می نگرند .
٧- از فعالان اجتماعی چه خبر؟ اعضاء کمپین یک میلیون امضا، چند بار فرصت یافته اند
تا از یک تریبون رسمی و یا حتی نیمه رسمی و یا حتی غیررسمی، حرف خود را به گوش زنان
ایرانی برسانند؟ به استادان دانشگاه، معلمان، کارگران هفت تپه و شرکت واحد و دهها
واحد کوچک و بزرگ دیگر، چه فرصتی برای تبلیغ اندیشه خود داده شد؟ وزیر کشور نیز این
گفته مرا تایید می کند انجا که می گوید تمام فعالیتهای اجتماعی می تواند بالقوه و یا
بالفعل، به عنوان عاملی برای براندازی نرم محسوب گردد.
٨- در همه دنیا، دانشجو را به عنوان محقق می شناسند (حداقل به صورت بالقوه). کدام
تشکلی از انها توانست حرف خود را در مورد دفاع از دانشجویان در بند مانند احمد
قصابان و مجید توکلی. در یک تریبون عمومی اظهار کند؟ احقاق حق ماجرای کوی دانشگاه و
جریان زنجان و قم و ...چگونه شد؟ ایا کسی می تواند در مورد انها تبلیغی، انگونه که
شایسته نام تبلیغ باشد، انجام دهد؟ کلام همه انها بلاشک مصداق بارز « تشویش اذهان»
نام خواهد گرفت.
می توان به این فهرست ، همچنان افزود. گرچه نسبت تمامی گروههای مذکوره در فوق با
بیانیه اقای دری نجف ابادی یکسان نیست اما به طرزی شگفت اور، به هم شبیهند. ملاحظه
می کنید که بیانیه ایشان فقط مربوط به بهاییان نمی شود. این قصه سر دراز دارد. اهمیت
توجه به مساله بهاییان از این جهت است که انها ایینه تمام نمای دیگر اقشار نیز
هستند. از لحاظ تئوریک، تمامی صاحبان اندیشه مشمول این جریان هستند و یا می توانند
باشند. وقتی اصل بر این باشد که فقط یک صدا شنیده گردد، همه دیگر صداها، «تشویش
اذهان» می کنند.
یادداشتها:
١- http://www.farsnews
٢- انواع و اقسام نسبتهای غیر اخلاقی به بهاییان وارد امده است که برای هیچکدام ،نه
توجیه نظری وجود دارد و نه توجیه عملی.نه در تعالیم انان چنین دستوراتی وجود دارد و
نه در عمل در بین بهاییان دیده شده است.
٣- دالگاروکی کارمند سفارت روسیه در ایران بود که خاطراتی را به نام وی در ایران جعل
کردند. مقصود و هدف نویسنده یا نویسندگان ایرانی آن از نوشتن این رساله و نسبت دادن
آن به کینیاز دالگورکی این بوده که بگویند آیین بابی و بهائی را روسها ساخته و
پرداختهاند تا بدین وسیله احساسات مذهبی و تعصّبآمیز شیعیان را علیه بهائیان
برانگیزانند و نسبت به آنان بدبین و بدگمان سازند. توضیح آنکه این رساله نخستین بار
در سال ١٣٢٢ شمسی در مشهد خراسان طبع و منتشر گردید و سپس در طهران نیز با تغییراتی
چاپ و انتشاریافت. از این رو از آن تاریخ به بعد موضوع دستداشتن دولت روسیه تزاری
در تأسیس آئین بابی و بهائی مطرح گردید و بر سر زبانها افتاد و رسالۀ مزبور وسیله ای
شد در دست مخالفان در راه مبارزه و ستیز با آیین بابی وبهائی و پیروان آن. امّا رسالۀ
نامبرده آن چنان از اغلاط و اشتباهات تاریخی ومطالب ضد و نقیض و نادرست و درهم
آمیخته پر و انباشته است که مرحوم احمد کسروی نیزدر همان رسالۀ بهائیگری در صفحۀ ٨٨
و ٨٩ دربارۀ آن چنین اظهار نظرکرده است: «از سه یا چهار سال پیش نوشتهای بنام
یادداشتهای کینیازدالغورکی بمیان آمده که «زنجیر خوشبختی» گردانیده شده و کسانی
نسخههایی برداشته به این و آن میفرستند. بتازگی نیز دو سه روزنامه آن را بچاپ
رسانیدند...بی گمان چیز ساخته ایست و چنانکه بتازگی دانسته شد یک مرد بیمایۀ
بلند پروازی که در تهران است و سالها به شناخته گردانیدن خود میکوشد، این راساخته
و از یک راه دزدانه میان مردم پراکنده.» همچنین مرحوم عباس اقبال آشتیانی در مجلّۀ
یادگار سال پنجم (١٣٢٨ شمسی) شمارۀ هشتم و نهم در قسمت ما و خوانندگان در ردیف ٤
چنین نوشته است: «در باب داستان کینیازدالگوروکی حقیقت مطلب این است که بکلّی ساختگی
و کار بعضی شیّادان است، علاوه براینکه وجود چنین سندی را تا این اواخر احدی متعرّض
نشده بود، آن(نیز) حاوی اغلاط تاریخی مضحکی است که صحّت آنرا بکلّی مورد تردید قرار
میدهد».
٤-
http://hrairan.
٥- http://www.ettelaat
http://khabarnavard
٦-
http://www.bfnews.
Change settings via the Web (Yahoo! ID required)
Change settings via email: Switch delivery to Daily Digest | Switch format to Traditional
Visit Your Group | Yahoo! Groups Terms of Use | Unsubscribe
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر