کتاب های فارسی - آرشیو این وبلاگ در پایین صفحه قرار دارد

stat code

stat code

۱۳۸۷ اسفند ۱۸, یکشنبه

[farsibooks] Fw: شعاری که به میان مردم راه پیدا می‌کند و آن هم توسط خود جمهوری اسلامی



 
 


·       
 

 

http://www.iranpressnews.com/

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

کیهان لندن 05 مارس 2009
الاهه بقراط
www.alefbe.com
راه سوم و ضرورت تغییر و رضا پهلوی
هر چه به انتخابات در جمهوری اسلامی نزدیک می‌شویم، بر شمار کسانی که می‌خواهند ایران را نجات دهند، افزوده می‌شود. برخی از آنها نجات ایران را در نامزدی خود و تأیید این نامزدی توسط شورای نگهبان و سپس پیروزی خویش در برابر رقیب یا رقبا می‌بینند. برخی دیگر نجات ایران را در گرو دادن رأی‌ خود و دیگران به نامزد مورد علاقه خویش پس از تأیید شدن توسط شورای نگهبان و پیروزی وی در برابر رقیب یا رقبایش می‌دانند. همه اینها هم این بار، یک راه سوم را با به میدان آوردن یک نیروی سوم که بتواند یک موج سوم راه بیندازد و موجبات تغییر را فراهم آورد، تبلیغ می‌کنند.
سه راه سوم
یک راه سوم که که توسط طرفداران خاتمی مطرح می‌شود، همانا «بازگشت به اصلاحات» است. یک راه سوم دیگر که اصولگرایان مطرح می‌کنند، چیزی جز «بازگشت به انقلاب» نیست. سومین راه سوم که از سوی برخی نامزدهای مستقل مطرح می‌شود، گذار از این دو راه و عبور از «اصلاح» و «انقلاب» را با تکیه بر همین قانون اساسی و در چهارچوب همین نظام تبلیغ می‌کند.
همه این راه‌های سوم در عمل مانند شکل‌های پر پیچ و خم مجله‌های بازی و سرگرمی که باید دنبال کرد تا معلوم شود به کجا می‌رسد، یا به بن‌بست‌های متعدد منتهی می‌شوند و یا با چرخش به دور خود به نقطه‌ای در همان طرح سرگیجه‌آور پایان می‌یابند.
با این همه نباید درباره راه‌هایی که پیشنهاد و تبلیغ می‌شوند بخیل بود. هر کدام از این راه‌ها حتی اگر به جایی هم نرسند (که تا کنون نرسیده‌اند) دست کم تجربه شکست هستند. همین ممکن است سبب شود تا بتوان برخی از راه‌ها را متروکه اعلام کرد و نیروی خود را برای «نجات» کشور صرف راه‌های دیگر نمود.
با آنچه «اصلاح‌طلبان» و «اصول‌گرایان» به عنوان راه سوم مطرح می‌کنند، به اندازه کافی نه تنها آشنایی بلکه تجربه وجود دارد. ببینیم کسانی که راه سوم عبور از این دو را در چهارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی مطرح می‌کنند، چه حرف تازه‌ای و چه «طرح نویی» دارند.
قاسم شعله‌سعدی، استاد کنونی دانشگاه تهران، که نماینده دو دوره مجلس شورای اسلامی نیز بود، یکی از آن افراد است که قصد خود را برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری اسلامی اعلام کرده است. گذشته از دانش و یا فعالیت علمی و اجتماعی این حقوقدان و وکیل، برخی سخنان وی که در ایران و صدای آمریکا پخش شده‌ است، مخاطب را درباره جدیت محاسبات و معادلات و تصورات وی به تردید می‌اندازد.
شعله‌سعدی در گفتگو با منابع ایرانی از جمله چنین می‌گوید: «حدود پنجاه درصد مردم تصمیم گرفته‌اند در انتخابات شرکت نکنند که با حضور من در عرصه، این افراد حتما به من رأی می‌دهند. از پنجاه درصد بقیه هم پانزده تا بیست درصد رأی خود را به من می‌دهند، لذا من با شصت تا هفتاد درصد آرا برنده انتخابات خواهم شد. اگر بخواهند قانونی نگاه کنند، من هیچ مشکل حقوقی و قانونی ندارم. اما اگر نخواهند قانونی رفتار کنند باید گفت من برای کمک به مردم به صحنه می‌آیم. اگر مردم مرا بخواهند به شورای نگهبان فشار می‌آورند که مرا تأیید صلاحیت کند. من هیچ رقیب جدی ندارم و اگر بیایم نظر همه را به خود جلب می‌کنم».
در صدای آمریکا نیز شعله‌سعدی با اشاره به خودش می‌گوید: «کسی مثل من» می‌تواند «با ظرفیت‌ و پتانسیل‌هایی» که دارد «مشکلات کشور را حل بکند و ملت و مملکت را نجات بدهد». وی پس از برشمردن مشکلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور می‌افزاید: «من در خودم این ظرفیت را سراغ دارم که راه سوم و طرح جدید را معرفی کنم و این حتی با ظرفیت قانون اساسی». شعله‌سعدی آنگاه با اشاره به انتخاب اوباما و شعار تغییر که از سوی او در یک جامعه باز و در یک ساختار دمکراتیک مطرح شد ادامه می‌دهد: «من تلاشم این است که تغییرات را با همین قانون اساسی فعلی محقق بکنم و خواست و تشنگی وافر مردم را در جستجوی یک راه سوم سامان‌دهی کنم». شعله‌سعدی برای رد شدن از سد شورای نگهبان روی حمایت مردم حساب می‌کند: «اگر مردم فکر می‌کنند که من یکی از آنهایی هستم که می‌توانم راه و طرح جدیدی را دراندازم و آنها را از این دور تسلسل بیرون بیاورم، در آن صورت با حمایت مردم، دانشجویان، کارگران و کشاوران، کار ممکن خواهد بود، زیرا مکانیزم ما این هست که اگر شورای نگهبان بخواهد صلاحیت ما را رد بکند، فراخوان تحریم را خواهیم داد و آن وقت است که با حمایت مردم، حاکمیت به محاسبه وادار خواهد شد که مثلا اگر چهل یا پنجاه درصد از مردم انتخابات را تحریم کنند، بهتر است، یا که صلاحیت کسی مثل شعله‌سعدی را تأیید نکنند... شورای نگهبان در مجلس اتهامی را متوجه من کرده بود چون که رییس دفتر آقای رفسنجانی گفته شعله‌سعدی چهره بین‌المللی شده، خوب اگر چنین است چرا این رژیم نباید از آن استفاده کند؟ تخصص، تجربه، شناخت داخلی و بین‌المللی و پایگاه مردمی! از همه اینها خود نظام هم می‌تواند بهره بگیرد و بنا بر این مشکلی پیش نخواهد آمد».
شعله‌سعدی هم به جای مردم، هم به جای حکومت فکر می‌کند، محاسبه می‌کند و در پایان نتیجه مطلوب خود را می‌گیرد. در این نوع محاسبه، این واقعیت است که بر تصور منطبق می‌شود. بنابراین نتیجه نیز پیش از آنکه واقعی باشد، یک تصور انتزاعی است در یک جامعه انتزاعی با یک حکومت انتزاعی که هیچ کدام شباهتی به واقعیت عملا موجود ندارند.
یک راه سوم
چهار سال پیش هوشنگ امیراحمدی، مهندس کشاورزی، از ایالت نیوجرسی آمریکا نامزدی خود را از طریق وکیل با سخنانی مشابه برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری اسلامی که در تابستان 1384 برگذار شد، اعلام کرد تا با راهی که پیشنهاد می‌کرد همه مشکلات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ایران را حل کند.
رقبای امیراحمدی، اگر صلاحیت‌اش توسط شورای نگهبان تأیید می‌شد، افرادی مانند رفسنجانی و کروبی و معین و احمدی‌نژاد می‌بودند. درباره رأی‌دهندگانش، چون هرگز به آن مرحله نرسید، طبیعتا نمی‌توان چیزی گفت. لیکن او نیز در گفتگوهایی که در منابع داخلی و صدای آمریکا منتشر شد، روی پشتیبانی «ملت» حساب می‌کرد و معتقد بود شورای نگهبان با تأیید نکردن «امیراحمدی» که بین مردم خیلی شناخته شده است، خود را زیر سئوال می‌برد! شورای نگهبان امیراحمدی را تأیید نکرد و چیزی هم که از همان اول زیر سئوال بود، جا نداشت که بیش از این زیر سئوال برود.
امیراحمدی اینور و آنور زیاد حرف زده است، ولی در گفتگویی با «عصر ایران» در تابستان 87 گفته که قصه‌نویس بوده، روزنامه‌نگار بوده، با صمد بهرنگی بوده، از بچه‌های سیاهکل بوده، «رییس چغندرکاری» بوده، سخنرانی‌اش در «ماه مه 67» به پذیرفته شدن قطعنامه 598 و پایان جنگ انجامیده، بحث جامعه مدنی را او به ایران آورده و بانی رابطه جمهوری اسلامی و آمریکا، اگر سر بگیرد، او بوده است.
به نظر می‌رسد مجموعه‌ای از سخنان و کنش‌های سیاسی، به ویژه در موسم رأی‌گیری‌، جای خالی تحلیل روانکاوانه را بیش از پیش آشکار می‌سازد. حتی نظر و رفتار انتخاباتی به اصطلاح روشنفکران و نخبگان جامعه نیز گاه بیش از آنکه به تحلیل سیاسی نیاز داشته باشد، نیازمند روانکاوی و بررسی فرهنگی است.
مهم اما این است که ارائه یک راه جدید، یک راه دیگر، یک راه سوم، راهی که نه این باشد و نه آن، راهی که «تغییر» به همراه داشته باشد، در پنج شش سال اخیر حتی به شعار انتخاباتی تبدیل شده است. موج عظیم مردمی که به خاطر «تغییر» بیش از دوازده سال پیش محمد خاتمی را بر شانه‌های خود بر مسند ریاست جمهوری اسلامی نشاندند تا وی آن «تغییر» را تحقق بخشد، در واقع همان راه ‌بود که به ویژه زنان و جوانان و جامعه مدنی ایران به سویش شتافتند. یک راه سوم که مردم در پیش گرفته بودند، بدون آنکه این امکان را داشته باشند فرد مناسبی را برای پیمودنش انتخاب کنند چرا که چنین فردی از یک سو امکان ندارد از صافی شورای نگهبان رد شود و از سوی دیگر اگر هم رد شد، به دلیل تنگناهای قانونی و ساختاری نمی‌تواند در آن پیش رود. امروز نیز بهترین افراد «دو بال نظام» (اصطلاح سیدعلی خامنه‌ای رهبر سیاسی و مذهبی جمهوری اسلامی درباره دو گروه خودی و رقیب درون نظام) کسانی مانند رفسنجانی، خاتمی، احمدی‌نژاد، لاریجانی، ولایتی، قالیباف، معین، کروبی، کرباسچی و امثالهم هستند. قطعا میان این افراد و توانایی‌هایشان از نظر شخصی و حتی سیاسی تفاوت وجود دارد. مجموعه اینها اما در چهارچوب نظام اسلامی جای می‌گیرند و توان سیاسی و بنیه فکری آنها نیز چیزی خارج از چهارچوب این نظام یا نیست و یا نمی‌تواند باشد. از همین رو آنها و هم چنین نامزدهای مستقل، هر شعار انتخاباتی از جمله راه سوم و موج سوم و غیره که انتخاب کنند، نمی‌توانند فراتر از راهی که جمهوری اسلامی پیش پایشان می‌گذارد، بپیمایند. با تأکید چندباره بر اینکه هیچ کدام از این نامزدها نیز اساسا قصد فراتر رفتن از جمهوری اسلامی را ندارند، وگرنه نمی‌توانند در «انتخابات» رژیم شرکت کنند. همین واقعیت، پوچی و بن‌بست محتوم راه سوم و موج سوم تبلیغاتی آنها را نشان می‌دهد. نه تنها راه سومی که قرار است «اصلاح» و «انقلاب» را پشت سر بنهد، بلکه راه «بازگشت به اصلاح» و «بازگشت به انقلاب» نیز جز به بن‌بست و در جا زدن در گذشته نمی‌انجامد.
امروز تنها یک خیزش عظیم مردمی می‌تواند معادلات درونی رأی‌گیری‌های نظام را در هم بشکند و آن را به عقب‌نشینی وا دارد. هنگامی که سالها پیش رضا پهلوی «راه سوم» را مطرح کرد از آن تصور روشنی در سیاست خارجی و داخلی داشت. او با توجه به همین نقش انکارناپذیر مردم بود که این راه سوم را به مثابه نوید «تغییر» و «نسیم دگرگونی» مطرح کرد. رضا پهلوی تا کنون هرگز یک تنه ادعای نجات ملت و مملکت را نکرده، و هرگز حاضر نشده در هیچ چهارچوبی، نه سلطنت‌طلبی، نه جمهوری‌خواهی و نه جمهوری اسلامی، خود را منجی معرفی کند، و این در حالیست که از کسانی که چنین ادعاهایی را مطرح می‌کنند، به مراتب از شرایط مناسب‌تری برخوردار است.
از همین رو، امروز، جاری شدن اصطلاحاتی چون «راه سوم» و «تغییر» در میان کسانی که معتقدند حتی در چهارچوب نظام جمهوری اسلامی و با همین قانون اساسی نیز می‌توان راه سومی در پیش گرفت و تغییراتی به وجود آورد، نه تنها انحراف از آن راه و تغییر نیست بلکه از یک سو به گسترش درک ضرورت در پیش گرفتن «راه سوم» و «تغییر» یاری می‌رساند و از سوی دیگر بیانگر این نکته مهم است که هر شعاری، اگر درست باشد، دیر یا زود، سرانجام خود را حتی بر طیف‌های مختلف نظام، از نامزدهای ریاست جمهوری اسلامی و نمایندگان مجلس تا مدافعان و لابی‌گران نظام، تحمیل می‌کند. و این نخستین بار است که اهمیت یک شعار انتخاباتی که ماهها پیش از آن بر سر زبان‌ها افتاده است، بسی بیش از خود «انتخابات» است: راه سوم و ضرورت تغییر. شعاری که اگرچه بسی دیر لیکن سرانجام به میان مردم راه پیدا می‌کند و آن هم توسط خود جمهوری اسلامی!
26 فوریه 2009



 



Be smarter than spam. See how smart SpamGuard is at giving junk email the boot with the All-new Yahoo! Mail

__._,_.___
This is a non-political list.
Recent Activity
Visit Your Group
Yahoo! Groups

w/ John McEnroe

Join the All-Bran

Day 10 Club.

Yahoo! Groups

Do More For Dogs Group

Join a group of dog owners

who do more.

Support Group

Lose lbs together

Share your weight-

loss successes.

.

__,_._,___

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ