http://negahedigar1
گویند رمز عشق مگوئید و مشنوید مشکل حکایتی است که تقریر میکنند
گویند رمز عشق مگوئید و مشنوید مشکل حکایتی است که تقریر میکنند
- از ایران
بر اتهاماتی که سالیان دراز است بر اهل بهاء در ایران می زنند، اخیراً یکی دیگر نیز
افزون گشت و آن این است که بهائیان تبلیغ می کنند. به زعم حاکمانِ دیندار ایران،
تبلیغ جرم است و شخص مبلّغ، مجرم است و گنهکار. بعید میدانیم که مقصودشان این
باشد که نفس تبلیغ جرم است و دیگر مهم نیست که چه چیز را تبلیغ می کنند، یعنی خودِ
تبلیغ، گناه است و هر کس به تبلیغِ هر چه پردازد، مقصر است و بایدش مجازات کرد. اما
اگر چنین باشد، این قاضیان که چنین فتوایی صادر میکنند پیش از هر چیز ی باید فاش
بگویند که در کدام کتاب مربوط به قوانین ایران و در کجای دفتر قضاوت و دادگری چنین
قانونی نوشته شده است. نه در قانون اساسی و نه در قوانین مدنی و جزایی ایران و نه
در هیچ جای دیگری، چنین حکمی پیدا نتوان کرد مگر در دفتر خیال آنان که از نظرشان
بهائیان پیشاپیش محکومند. آری بر باور این حاکمان همهء خیرها برای همگان خیر است تا
آن زمان که نسبت به بهائیان مییابد. در عجب نخواهیم شد اگر روزی روزگاری بگویند
خورشید خوب است اما چون بر بهائیان میتابد، بایدش خاموش کرد. آب خوشگوار است بر
همگان، اما اگر یک بهائی را نوشابه گشت، باید خشکاندش. مباد آن روز که در ایران
خورشید را به محاکمه برند و آب را دستبند زنند اگر چه از این کار هراسی نیست زیرا
گر چنین کنند، عِرض خود می برند.
باز گردیم به سخن خویش، اگر نفس تبلیغ جرم باشد، سیاستپیشگان ایرانی باید بدانند
که در این صورت، مجرمان بسیاری را باید در تاریخ بیابند و از سر نو آنان را در
ایران به دار آویزند و به زندان بَرَند. قصد نداریم کل تاریخ بکاویم و باز خوانیم،
اما اینک حضرت رسول (ص) در قرآن خویش حاضر است و گواه که در آیهء مشهورِ تبلیغ،
خداوندش چنین دستور فرمود: « یا ایها الرّسول بلّغ ما انزل الیک من ربک و اِن لمتفعل
فما بلغت رسالته و الله یعصمک من النّاس ان الله لا یهدی القوم الکافرین» (قرآن
مائده، 67) یعنی ای رسول خدا! به تبلیغِ آنچه خدایت بر تو نازل فرمود، مشغول شو که
اگر چنین نکنی، رسالت خویش به انجام نرساندهای و حال آن که خداوند تو را از گزند
ناس محفوظ خواهد داشت همانا که خداوند قوم کافر را هدایت نمیفرماید. دستور تبلیغ
دین خداوند در قرآن بر رسول خدا نازل گشته است. تلویحاً خداوند میفرماید مگر
میتوان حق را یافت و از آن یاد نکرد. مگر میتوان دین خدا را به مردمان نرساند تنها
سیهرویان حاضرند مانع شریعت الهی گردند. به علاوه، در مأثورات و روایات میتوان
تایید گفتار آیهء مزبور را یافت؛ زیرا حضرت رسول در روایتی فرمود: « معاشر الناس ما
قصرت فی تبلیغ ما انزله الله تبارک و تعالی»[1] یعنی رسول خدا در تبلیغ کوتاهی
نکرد. حضرتش خطاب به قاریان قرآن میفرماید: «فانی مسئول و انکم مسئولون انی مسئول عن
تبلیغ الرسالة و اما انتم فتسالون عما حملتم من کتاب الله و سنّتی»[2] یعنی من و
شما مسئولیم؛ من مسئول تبلیغ رسالاتم؛ شما نیز مسئول آنچه از کتاب خدا و سنت من بر
خود دارید. از نظر مسلمانان بالاخص شیعیان، تبلیغ کار و پیشهء پیامبران خداست:
«انهم یبلغون رسالات الله و یخشونه ولا یخشون احدا الا الله[3]» در نهج البلاغه
میفرماید آدم به این منزلگه سختی ها هبوط کرد و رسولانی از پشت او به عرصهء شهود
آمدند تا به میثاق خداوند در تبلیغ دین پایمردی کنند[4]. مبادا گمان رود که تبلیغ
تنها محصور به حضرت ختمی مرتبت بود زیرا بر طبق آراء اهل شیعه امامان نیز تبلیغ می
کنند: «کان الامام قائماً مقام النبی فی تبلیغ الاحکام و بیان الخطاب»[5] یعنی
امام معصوم در تبلیغ جانشین رسول خداست.
از این سخن دولتیان که تبلیغ جرم است نباید در شگفت شد زیرا در اوائل انقلاب بر این
نظر سخت پافشاری میکردند و حتی تبلیغات اقتصادی و تجاری و بازرگانی را از رادیو و
تلویزیون ممنوع کردند. از آنجا که خود دستی بر تجارت نداشتند نمیدانستند که تبلیغ
کالا جزء لا ینفک اقتصاد و رشد و توسعهء تجاری است. همین که خود به تجارت
پرداختند و اقتصاد به دست گرفتند، دریافتند که جهان اقتصاد و دانش و دین بر ارکانی
استوار است که یکی از آنها تبلیغ است و اینک سالیانی است که بیشترِ اوقاتِ رادیو و
تلویزیون صرف تبلیغ میگردد. در این جاست که آنان تبلیغِ کالا و متاع دنیا را برتر
از تبلیغ دین و آخرت میدانند اما باید بدانند «من کان فی هذه اعمی فهو فی الآخرة
اعمی و اضل سبیلا » (قرآن، الاسراء 72) و این گفته در کتاب خدایی است که خود،
ظاهراً بدان باور دارند.
گفتیم که تبلیغ، کار و بار انبیاء است لذا اگر بهائیان به سبب تبلیغ گناهکارند در
این صورت شریک جرائم انبیاء و اولیاء دیناند و البته از ارتکاب چنین گناهی سر بر
آسمانها میسایند. سوای این مطلب در خود جمهوری اسلامی میتوان دوائری منسوب به
دولت و دین یافت که به تبلیغ مشغولند و طبق همین استدلال زعمای کشور باید آنها لانهء
فساد و کاشانهء جرائم دانست مانند دفتر تبلیغات اسلامی. یقین است در اینجا خواهند
گفت صرف تبلیغ جرم نیست بلکه بهائیان مجرم اند از این رو که به تبلیغ باورهای خویش
میپردازند.
اما مگر پیامبر خدا، رسول اکرم(ص) به تبلیغ خود و یا تبلیغ بازرگانی خویش و حتی
تبلیغ دولت خود مشغول بود، هیهات! در کریمهء قرآنی او به این خطاب دستور یافت: «بلّغ
ما انزل الیک من ربک» یعنی به تبلیغ دین خدایت بپرداز! به تبلیغ باور خود مشغول شو!
از تبلیغ اعتقادات خود دست مدار! مبادا از تبلیغ آئین الهی خسته و دلآزرده گردی!
در ادامهء همین آیه دیدیم که خطاب به حضرت رسول فرمود که اگر تبلیغ نکنی به وظیفهء
خویش عمل نکردی! یعنی تبلیغ دین لازمهء دینداری است. جالب است که خداوند در ادامهء
آیهء مزبور خطاب به حضرت رسول(ص) میفرماید مبادا از تبلیغ دین و آئین خویش از مردم
بترسی که خدایت تو را حفظ خواهد کرد و حیرتانگیز آن که اینک این سخن از زبان
بهائیان شنیده میشود و مخالفان، زعمای دولت اسلامیاند! حیرت اندر حیرت آمد ز ین
قصص!!
همهء انبیاء به تبلیغ دین خدا دستور یافتند همهء اولیاء به تبلیغ حق و حقیقت، دل و
جان باختند و سر بر این کار نهادند ؛ همین شیوهء بهائیان در این خصوص، صدق دعوی
ایشان است چه که اینان نیز به تبلیغ «ما انزل من الله» مشغولند. حضرت موسی در
تورات، سِفرِ خروج، بارها به این دستور خداوند مخاطَب گشت که « برو... و بگو» [6] و در
جایی دیگر درست گفتهء قرآنی صادر میشود که « پس الآن برو و من با زبانت خواهم بود و
هر چه باید بگویی تو را خواهم آموخت» (خروج، 4، 13). در مسیحیت تمامی باب دَهُم از
انجیل متی شیوهء تبلیغی است که حضرت مسیح به حواریون خویش آموخته است از جمله این
کلمات است که امروز در حق اهل بهاء صادق میآید: «و در حضور حکّام و سلاطین شما را به
خاطر من خواهند برد تا بر ایشان و بر امّتها شهادتی شود اما چون شما را تسلیم کنند
اندیشه مکنید که چگونه یا چه بگوئید زیرا در همان ساعت به شما عطا خواهد شد که چه
باید گفت؛ زیرا گوینده شما نیستید بلکه روح پدر شما در شما گوینده است» (متی 10،
آیهء19-20)
حال معلوم نیست چرا باید آنچه که در همهء ادیان در همهء روزگاران شیوهء انبیاست در
حق بهائیان جرم و جنایت به شمار آید؟ مگر آنکه مرضِ غرض بر عقل و فهم چیره شده است
که چنین فتاوی از صاحبان دولت و دین صادر میگردد. در اینجاست که خواهند گفت
انبیاء به دین الهی و ربانی تبلیغ میکردند و بهائیان استغفرالله دینشان باطل است.
جان کلام نیز همین است که در این صورت بهائیان نه از آن رو که تبلیغ میکنند مقصرند
و مجرم، بلکه از آن رو که به دین بهائی ایمان دارند و به حکم ایمان به تبلیغ آن
مشغولند، گناهکارند. در این صورت گناه بهائیان این است که بهائیاند و تبلیغ دین
بهائی میکنند. در این صورت آیا زمامداران ایرانی نمیدانند که بهائیان را چه
اعتقاد است؟ دینی که بیش از صد و شصت سال است در ایران ظاهر شده و همیشه در معرض
تهمت و افتراء و حبس و طرد و قتل و غارت بوده است، چه عقایدی دارد که تبلیغ آن
جرم است و گناه؟ آیا تبلیغ وحدانیت خداوند و تنزیه ذات او جرم است که این باور
بهائیان است؟ آیا تبلیغ حقانیت پیامبران از جمله حضرت محمد و مسیح و موسی و ابراهیم
و نوح و آدم جرم است و این اعتقاد راسخ بهائیان است؟ آیا تبلیغ این اعتقاد که قرآن
وانجیل و تورات کتب آسمانی است و مقدس، جرم است و بهائیان به آن معتقدند. اگر
تبلیغ اینها جرم نیست پس آیا تبلیغ این اندیشه که پیامبران از جانب خدا به سوی
مردم با آیات الهی می آیند تا به گفتهء قرآن یخرجهم من الظلمات الی النور باشند ،
گناه است؟ آیا تبلیغ به جهان بعد از مرگ و روز حساب خطاست؟ حال آنکه بهائیان نیز به
این معتقدند. یقین است که اینها جرم نیست. پس جرم این است که بهائیان به حقانیت
حضرت بهاءالله معتقدند و دین او را نظیر سایر ادیان میدانند که سخن از وحدت مردم و
برابری و اتحاد عالمیان میکند، اعتقادش محبت به جمیع اناس است، باورش صلح جهانی و
ازالهء فقر مفرط است، حُکمش بر مؤمنانش این است که چون زهر دهند، شهد دهید؛ سر ماری
مکوبید تا چه رسد به انسان؛ نزاع و جدال حرام است و جنگ و خونریزی بیفایده و در
خور حیوانات؛ زبان مخصوص ذکر خداست و نباید به درشت و زشت آلود؛ همه مذاهب را
احترام کنید و همهء عقاید را محترم شمارید؛ بر کسی فخر نکنید و جامهء تکبر از تن
در آورید؛ به تحصیل کمالات الهی مشغول شوید و از کسالت و بطالت به در آیید؛ ایران
را بپرستید ولو آن که شما را ا از آنجا اخراج کنند و آواره سازند؛ به عمران و آبادی
ایران مشغول شوید حتی اگر شما را بکُشند و بر دار کنند؛ دشمنی مکنید و دست قاتل خویش
را ببوسید و از او کینه به خرج مدهید، بلکه دعایش کنید و از خدا مغفرتش طلبید، و
هزاران دستور بر بزرگی مقام انسان و رفعت شأن او که در صدها اوراق بهائی نهفته است
و به آسانی میتوان خواند و دریافت. اگر از نظر دولتمردان مذهبی ایران، نشر این
عقاید جرم است و گناه، در این صورت شاید ذائقهشان مایل به تبلیغِ دورغ گویی و ریاء و
کبر و نخوت باشد، شاید میپسندند تبلیغ قتل و کشتار و ترور و وحشت باشد، تبلیغ کینه
و حسد و لامذهبی باشد ، تبلیغ افک بر انبیاء و خوار داشتن مومنان باشد، تبلیغ
دینستیزی و دینگریزی باشد؛ آری، چنین تبلیغی شاید از بسیاری از کسان بر آید، اما
از عهدهء بهائیان خارج است و باید بهائیان را از تبلیغ چنین آرائی معاف دارند و خود
بدان مشغول گردند.
قطعاً رؤسای دیندار ایران خواهند گفت بهائیان به تبلیغ گفتاری میپردازند که امنیت
ملی را به خطر میاندازد. نمیگوییم چنین کلمهای حتی برای خود ایشان معلوم نیست و
از عهدهء تعریف آن بر نخواهند آمد؛ اما میگوییم هر منظوری که از این کلمه دارند،
باید این را نیز بدانند که آئین بهائی با صدایی رسا و بر آمده از دهانی به پهنای
فلک بارها و بارها گفته است و میگوید که اهل بهاء در سیاست دخالت نمیکنند و دینی
غیر سیاسیاند. تهمت جاسوسی و اخلال در امنیت ملی در حوزهء فعالیتهای سیاسی معنا
مییابد و بهائیان مکلفند که در سیاست دخالت نکنند. آیا میشود پذیرفت شخصی حرف
سیاسی نزند کار سیاسی نکند از سیاست چنان بگریزد که از افعی زهرآگین و شیر گرسنهء
خشمگین چنین دوری نمیگزیند، اخلال در امنیت ملی میکند؟ اگر چنین باشد باید بهائیان
را صاحبان اعجاز دانست و بر حقانیت دینشان گواهی داد.
چگونه میتوان اخلال در امنیت ملی کرد و به جاسوسی متهم شد که حتی یک ورق، یک سند، یک
گفته از هیچ بهائی نه در ایران و نه در هیچ جای دیگر در زیر این گنبد نیلگون نتوان
یافت که مربوط به سیاست باشد یا به تضعیف دولت ایران پردازد یا مقام ایرانیان در
پیش چشم جهانیان خوار دارد؛ اگر یافتند فأتوا برهانکم ان کنتم صادقین. دولتمردان
ایرانی طوایف مختلف در تاریخ ایران در این صد سال اخیر مییابند که از ترس جان و
مقام به دیوزگی به درب سفارت روس و انگلیس رفتند و نام ایران و ایرانی را خوار و
خفیف کردند اما بهائیان این همه زجر و شکنجه دیدند بالاخص در این سی سال در جمهوری
اسلامی کشته شدند، از مدرسه اخراج گشتند، حقوقشان را پایمال کردند، بازنشستگانشان را
قطع حقوق نمودند، جوانانشان را از دانشگاه و تحصیلات عالیه محروم کردند، حتی بر
مردگانشان رحم نکردند و قبرستانهاشان را تخریب کردند، اما همیشه ماندند و دم
برنیاوردند و شکوه نکردند و تیغ آبدار دشمنانشان را به جان پذیرفتند؛ آری، دم نزدند
تا مبادا هموطنان ایرانیشان در چشم عالمیان به تندخویی و توحش تشهیر گردند. نزد
هیچ حکومتی به شکایت نرفتند جز به دولت ایران، چه که به عزّت ایران ناظرند. آری،
بهائیان از حکومت ایران ظلم و جور دیدند، با این وصف باز هم دیوان عدالت را نزد همین
حکومت میجویند. بهائیان اگر چه در آتش میسوزند اما بر آنند که آب عدالت عاقبت از
همین جویبار باید جریان یابد دعا میکنند که مبادا دود آتش به چشم بر افروزندگان رود.
حال میتوان دید دوستداران ایران چه کسانند و آنان که آبروی ایران بر باد میدهند
کدامند؟ آیا بهائیان که، به رغم این همه دردها و مصائب که کشیدهاند، با خون خویش به
احیای ایران مشغولند، یا آنان که تهمت میزنند و دروغ میبافند و ظلم میکنند.
گیریم که این سخن را نیز باور نکنند، در اینجاست که هرگز مثل حافظ نخواهیم گفت:
گوئیا باور نمیدارند روز داوری
کاین همه قلب و دغل در کار داور میکنند
بلکه ورد زبان بهائیان کلام خدا در قرآن است ، اگر حکومتداران ایران باور کنند:
"فتمنوا الموت ان کنتم صادقین."
[1] (سید علی بن طاوس: اقبال الاعمال، دار الکتب الاسلامیه طهران، 1367ش، ص456 و
همو: التحصین، موسسه دارالکتب 1413ق، ص580)
[2] کلینی : اصول کافی ج2، دارالکتب الاسلامیه طهران، 1365ق، ص66
[3] شرح نهج البلاغة ج7، 288
[4] آدم فاهبطه الی دار البلیة و تناسل الذریة و اصطفی سبحانه من ولده انبیاء اخذ
علی الوحی میثاقهم و علی تبلیغ الرسالة امانتهم (مجلسی: بحار الانوار ج11، موسسة
الوفاء بیروت 1404ق، ص60)
[5] (علامه حلی: الالفین ج1، دارالهجرة قم ، 1409ق، ص268)
[6] برای نمونه بنگرید به باب3 آیهء 15 و 16 و 19 و باب 4 آیهء 11 و باب6 آیهء 11
و 12 و باب8 آیهء1
Change settings via the Web (Yahoo! ID required)
Change settings via email: Switch delivery to Daily Digest | Switch format to Traditional
Visit Your Group | Yahoo! Groups Terms of Use | Unsubscribe
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر