دوست عزیز من هم نوشته بودم که با بخشی از صحبتهای شما کاملا موافقم و اون هم همین بخشی بود که دوباره برام ایمیل کردید.از آنجایی که معتقدم بلوغ سیاسی در گرو بلوغ فکری انسان است و عقاید شخصی انسان که با مطالعه و ایمان و تجربیات زندگی بدست می اید عوامل اصلی تشکیل دهندهء این بلوغ فکری اند و از میان انها ایمان بیشترین درصد تعصب را به همراه دارد ،به تجزیه و تحلیل دین و در کل لزوم وجود آن در زندگی امروز می پردازم. همان طور که قبلا هم اشاره کردم هیچ کس نمتواند منکر نقش دین در رشد و بلوغ فکری و رفتاری و ذهنی انسان شود. اما چیز که با نگاهی گذرا در زندگی روزمره انسان در نقاط مختلف دنیا متوجه خواهید شد تغیر شکل دین و کاربردی شدن آن در زندگی امروز انسان است مثل وجود قانون اساسی در هر کشور ،وجود قوانین حقوق بشر، مثل وجود وجدانی بیدار در هر انسان، چه مومن و چه کافر، مثل حتی وجود چراغ قرمز برای رعایت حق تقدم و...و..و....و....... .اگر امروز یک انسان کافر قادر نیست به راحتی حتی حیوانی را بکشد گواه وجود اصلی است که در روان شناسی به اصل شرطی شدن معروف است.شما اگر برای مدتی کوتاه قبل از دادن غذا به حیوان دست آموز خود صوتی را به صدا در آورده و سپس غذا را به او بدهید، غدد بزاغی حیوان شما پس از مدت کوتاهی تنها با شنیدن صدای صوت شروع به ترشح بزاغ می کند بدون در نظر گرفتن وجود یا عدم وجود غذا. این اصلی است که دین برای تربیت انسان استفاده کرده. امروز انسان کافر بدون توجه به وجود یا عدم وجود غذا یا پاداش(خدا، بهشت و جهنم) دارای وجدانی بیدار است.پس دین دین خود را به انسان ادا کرده و انسان نیز از وجود آن برای شکوفایی خود کمال استفاده را کرده. اما چیز که امروز از دین باقی مانده به واسطه کاربرد عملی تعالیم قابل استفاده دین در زندگی روزمره چیزی به جز خزعولاتی بیش نیست ،که سرمنشا تمام اختلافات دنیای امروز است.مسئله این است که ما با تعصبات بیخود خود اصل را فدای فرع می کنیم و به فرصت طلبان امکان سوءاستفاده میدهیم.
اگر من به عنوان یک مسیحی، بهایی،زرتشتی یا کلیمی یا غیر مسلمان به خدا توهین کنم شما آنقدر عصبانی نخواهید شد تا اینکه خدایی نکرده از من توهینی به مقدسات دینتان بشنوید.
دوستی از سفر خود به ترکیه و همبستر شدن ویا به قول دوستان زنا با زنی سخن می گفت که در طول سکس راضی به در آوردن روسری خود نشده بود چرا که معتقد بود رعایت نکردن حجاب باعث می شود که او را در جهنم از
گیسوانش بیاویزند.این یعنی عدم تشخیص انسان از کاربردی شدن دین .این زن به واسطه قانونی شدن یکی از احکام دین که همان مبارزه با زنا و انحرافات اخلاقی است مبارزه با آن را به دست قانون سپرده و سعی در حفظ چیزی از دین و باورهایش دارد که در انتخاب آن آزاد است. یعنی به جز زنان چند کشور مسلمان قرار است بقیه زنان دنیا را در جهنم از گیسوانشان بیاویزند؟؟یا قرار است مردان مسلمانی که زن صیغه ای دارند به واسطه گناه بودن همبستری با بیش از یک زن در ادیان دیگر به جهنم بروند؟؟آیا این همان فدا کردن اصل برای حفظ فرع نیست؟
به عقیده بنده دین مانند یک آچار است که هر استفاده مفیدی که میشده در گذشته ازآن بکنیم کرده ایم و چیزی که امروز به واسطه استفاده ما از آن باقی مانده آچار فرسوده و زنگ زده ایست که بدلیل دلبستگی به این آچاره کهنه ویااحساس امنیتی که از حضور این آچار در جعبه ابزار زندگییمان به ما دست میدهد راضی به کنار گذاشتن آن نیستیم.حضور این آچار در جعبه ابزار زندگییمان تا زمانی هیچ ضرری نه برای ما نه برای خود آچار و نه برای دیگران دارد که:یک. برای کاربردی کردن آن در زندگی روزمره زور بیخود نزنیم چون فشار ناشی از زور زدن ما برای استفاده از آن تنها ترکهای روی بدن سخت و زنگ زدهء آچار را بیشتر می کند.ودوم اینکه داشتن آنرا به رخ کس دیگری نکشیم چرا چون اولین کسی که این آچار فرسوده را در جعبه ابزار ما ببیند از ما خواهد پرسید که لزوم وجود این آچاره فرسوده در کنار دیگر ابزار مدرن با کارایی فوق العاده چیست؟و ما نیز مجبور خواهیم بود برای اثبات منطقی بودن مان با آچار محکم بر سر طرف شکاک بزنیم تا ثابت کنیم که این آچار هنوز هم کارایی دارد .
From: majid zajkaniha <brayan66@yahoo.
To: thank_thegod_
Sent: Mon, January 25, 2010 3:20:11 PM
Subject: Re: [farsibooks] تعصبات دینی یا عدم تعصب در برقراری آزادی
این ایمیل رو بنا به دلایلی اختصاصی برای خودت نوشتم می خواستم بهت بگم که وقتی نوشته های خودم رو هم خوندم و نظر شما رو هم دیدم اول فکر کردم که من اشتباه کردم اما بعد فهمیدم که شما بخشی از نوشته های من رو نخوندین واسه همینم دوباره اون بخشی که من احساس می کنم شما نخوندین رو دوباره برات می نویسم در ضمن در مورد اینکه گفته بودم سران کشور های دیگه آیین جدید رو حمایت کردن منظورم این بود که حتی در کشور های دیگه هم مردم باز با وجود پذیرفتن دموکراسی ادیان جدید میارن و جالب اینجاست که حکومت به قول خودشون جمهوری و دموکراسی شون از دین اونها حمایت می کنه حالا اگه تو ایران از مثلا دین اکثریت مردم حمایت نشه خوب معلومه که مردم دیگه اون حکومت رو دموکراسی که نمی دونن هیچ تازه دیکتاری هم می دونن مثل زمان رضا شاه اما اون بخشی از نوشته هام که احساس کردم نخوندی و یا من نتونستم منظورم رو درست برسونم اون قسمتیه که به بلوغ فکری و سیاسی عده ی خیلی کمی از مردم اشاره کردم حالا چون نمی خوام دوباره توضیح بدم همون قسمت رو برات کپی پیست می کنم خواستی پایین همین میل هم هست
من فکر میکنم که اگر در شرایط کنونی هم اتفاقی که در کشور در حال رخ دادن است به نتیجه ای برسد یا به دلیل تعصبات دینی افراد است و یا به دلیل مخالفت با این تعصبات و اعتقاد به تعصبات دیگر چون در شرایط کنونی یا مردم حکومت با دین می خواهند و یا حکومت جدای از دین اما این دلیل بر کافر بودن آن عده ای که حکومت بدون دین می خواهند نیست کما ئینکه آنهایی که حکوت با دین می خواهند هم همگی به دلیل منافعشان نیست گرچه فکر طرفین این نباشد ولی این سردمدارانشان هستند که باید این را به مردم بگویند و در حقیقت این نداشتن آزادی رسانه در کشور است که اطلاع رسانی خوب و دقیق صورت نمی گیرد به هر حال به نظر من که عده ای که به این بلوغ که مد نظر شماست رسیده باشند در حال حاضر در ایران کم هستند زیرا هر دو طرف از روی تعصبات مخصوص به خود دست به موافقت و یا مخالفت زده اند البته اکثریت و اقلیتشان هم همان بلوغ یافته ها هستند که به دلیل اقلیت بودن راه به جایی نخواهند برد و با مثلا رسیدن به خواسته هایشان بعد از مدتی دوباره با زمان بعدی نیز دچار مشکل شده و باز هم معترض می شوند فقط دفعه ی بعد در جناح رقیب فعلی قرار می گیرند ، خوب فکر می کنم که این بار به نتیجه ای رسیده باشیم
|
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر