کتاب های فارسی - آرشیو این وبلاگ در پایین صفحه قرار دارد

stat code

stat code

۱۳۸۸ مهر ۱, چهارشنبه

[farsibooks] گرگ‏ها به جان هم میافتند

 

باید آن‏ها را تنها و به‏حال خودشان گذاشت تا همدیگر را
بدرند؛ چرا که: "دشمنِ، دشمن من، الزاماً دوست من نیست".
 
وقتی گرگ‏ها به جان هم میافتند

سناریوی بسیار جالبی دارد در صحن جامعه‏ی ایران و بویژه در درون حاکمیت اتفاق می‏افتد. از یک‏طرف اعتراضات مردمی، رژیم را کلافه نموده است و از طرف دیگر سران حکومت دارند پاچه‏ی همدیگر را می‏گیرنند. در این میان جناحی دارد وفاداران نظام را به‏پای میز "عدالت" می‏کشاند تا چرخه‏ی سیاست را در جهت امیال و منفعت خود کانالیزه ‏نماید. چنین رویداد و رخدادهایی را نمی‏تون به حساب طنز تاریخی نوشت بلکه ماحصل جامعه‏ی طبقاتی‏ست. مسلم است‏که اختلافات درون حکومتی‏یان بر سر منفعت محرومان نیست و می‏بایست در حوزه‏ی تسلط یابی و چنگ اندازی هر چه بیش‏تر سرمایه‏های جامعه توضیح داد. هر دو جناح دارند در تخالف با منفعت مردم، برنامه‏های‏شانرا پای می‏ریزنند و طبعاً در استثمار و کُشت و کُشتار محرومان اختلاف ماهوی‏ای با هم نه‏دارند.  

مصلحت و منفعت روزگار است‏که بعضاً جناح‏های حکومتی را واداشته تا قیافه‏ی مدافع‏ی مردم و حقوق شهروندی را به‏خود ‏گیرنند. همه‏ی‏شان، در نظر و در عمل مخالف پیشرفت انقلاب‏ و کسب قدرت مردمی‏اند. نیازی به مراجعه‏ی تاریخ دور نیست تا به ماهیت جانیانی هم‏چون موسوی، کروبی و رفسنجانی پی بُرد. اعمال، نظر و پرونده‏ی آنان شفاف‏تر از هر تحقیق و توضیحی‏ست؛ چرا که این جانیان همواره دارند از حقانیت نظام و قوانین ارتجاعی‏شان حرف می‏زنند و دارند می‏گویند آن قانونی معتبر است که پایه‏های نظام را مورد هدف قرار نه‏دهد. نظامی که سی سال آزگار، جز خانه خرابی، دربدری و اعتیاد برای محرومان به‏ ارمغان نی‏آورده است. نظامی که شالوده‏اش با خون کمونیست‏ها، مبارزین و توده‏های محروم پای ریخته‏ شده است. بر همین اساس جنایت‏کاری‏های‏‏شان نه فراموش شدنی‏ست و نه بخشیدنی و بدون شک آمرین و عاملین چنین فجایع‏ی انسانی روزی به تیغ عدالت سپرده خواهند شد. در حقیقت باید گفت که حساب همه‏ی‏ مزدوران در نزد مدافعین مردم پاک است و باید و می‏بایست تأوان کرده‏های‏شانرا باز پس دهند و به تبع از آن روشن است‏که گردونه‏ی پیچ در پیچ زمانه، راه در رو و صحیح خود را باز خواهد یافت و به ظلمی که سی سال در حق مردم بی‏دفاع روا شده است را بی پاسخ نه‏خواهد گذاشت.

در این میان و تا آنجائی‏که به اعتراضات و مبارزات به‏حق مردم بر می‏گردد، وظیفه، دفاع و پشتیبانی‏ست. چرا که اعتراضات مردمی نیازمند حمایت‏اند؛ مستحق آنند تا به‏هر طریق ممکنه تغذیه گردنند و باید و می‏بایست عناصر نفوذی در درون آنانرا افشاء نمود؛ امّا در کنار آن‏ها هم باید حکومت‏یان و مدافعین بی چون و چرای نظام را به حال خود گذاشت تا همدیگر را بدرند و نمی‏توان در این برهه از زمان و به بهانه‏ی پای‏بندی به "اصول کمونیستی"، جانب جناحِ "غیر دولتی"ای که به "توطئه"، "قانون شکنی" و امثالهم متهم گردیده‏اند، را گرفت؛ "اتهاماتی" که با قد و قواره و ماهیت این جانیان جور در نمی‏آید. به دلیل این‏که این جانیان عملاً و علناً و در تخالف با مخالفین نظام دارند می‏گویند که: "جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر" و دارند از قانون اساسی سراپا جنایت، جعل، سرکوب و استثمار دفاع می‏نمایند. قانونی که بنیاد و پایه‏های‏های‏اش در چهارچوبه‏ی منفعت سرمایه‏داران نوشته شده است.

به عبارتی حقیقی دفاع از این قانون و نظام، یعنی دفاع از نداری هر چه بیش‏تر مردم، یعنی به بند کشیدن هر چه بیش‏تر آزادی‏های اولیه، یعنی بی‏حقوقی هر چه بیش‏تر انسان‏های رنج‏دیده. این قانون و مدافعین‏اش تحت هیچ شرایطی قابل دفاع نیستند. چرا که همه‏ی آنان سوار در کشتی استثمار و احجاف‏اند. دارند دست و پا می‏زنند تا کشتی در حال غرق شدن را نجات دهند. دارند همدیگر را به خیانت نظام "متهم" می‏کنند تا ماهیت جناحی خود را در انظار عمومی "پاک" و "منزه" جلوه دهند. بگذارید عربده کشند و به دروغ و با فریب خود را به اعتراضات مردمی وصل کنند. بگذارید نقش «دایه‏ی مهربان‏تر از مادر» را بازی کنند و خود را مدافع‏ی آزادی قلمداد ‏نمایند. در حقیقت این‏ها نمایشات کثیفی‏ست که دارد از جانب بخشاً مدافعین نظام به اجراء در می‏آید و بی‏جهت دارند "مظلو نمایی" و خود را مخالف شکنجه و بگیر و به بندها به دنیای بیرونی معرفی می‏نمایند. کسانی‏که با شکنجه و اعدام کمونیست‏ها، مبارزین، مخالفین و با استثمار بی‏حد و حصر کارگران و زحمت‏کشان توانسته‏اند مدارج دولتی – حکومتی را طی نمایند و به سربازان وفادار نظام تبدیل گردنند.

در پرتوی چنین واقعیاتی‏ست که این‏روزها و آن‏هم در کوران شدت‏یابی اعتراضات مردمی افرادی هم‏چون موسوی دارند از وجود "شکنجه‏های قرون وسطائی" در درون زندان‏ها سخن می‏گویند و اعلام می‏نمایند که: "دندان شکنجه‏گران به استخوان مردم رسیده است" بدون این‏که به این موضوع اشاره نمایند که شکنجه با نظام جمهوری اسلامی عجین شده است و دهه‏هاست که دندان‏های تیز شکنجه‏گران و جلادان استخوان مردم را خُرد نموده است؛ بدون این‏که به این موضوع اشاره نمایند که دهه‏ی ۶۰ و در دوران زمام‏داری موسوی نزدیک به ۲۰۰ هزار تن از کمونیست‏ها، مبارزین، مخالفین و توده‏های ستم‏دیده در بیدادگاه‏های فرمایشی و چند لحظه‏ای‏اش به‏مرگ محکوم و هزاران تن دیگر معلول و آواره گردیده‏اند که آثار دردناک آن‏ هم‏چنان دارد بر روح و جسم‏شان سنگینی می‏کند؛ بدون این‏که به این حقیقت تلخ اشاره نمایند ‏که هزاران خانواده در اثر سیاست‏های سرکوب‏گرایانه‏ی حاکمان و مخالفین امروزی "شکنجه" دق‏مرگ شدند و در غم عزیزان‏شان سوختند.

خوشبختانه تاریخ و اعمال غیر انسانی را نمی‏توان غیر واقعی نوشت و آنرا تحریف نمود و یا از قلم انداخت. سندها معتبراند و هم‏چنین شاهدان آن در قید حیات‏اند. حافظه‏ی تاریخی را نمی‏توان پاک نمود و به بازی گرفت و یا در دایره‏ی تاریکی پنهان نگه داشت. دفاع طلبی‏های امروزه‏ی سران نظام از مردم دروغین‏ست و جنگ‏شان هم بنابه‏ی گفته‏های خودشان، خانوادگی‏ست و ربطی به جنگ و دعواهای مردم با مدافعین نظام نه‏دارد. در جنگ و دعواهای بالائی‏ها، فقط و فقط خودشان ذینفع‏اید و مردم سودی در آن نه‏دارند. بنابر این باید اجازه داد تا آنجائی‏که می‏توانند زیر پای همدیگر را خالی نمایند و میدان‏های تیر را برای هم بر پا کنند و دامنه‏ی تخریب را برای خودی‏های‏شان گسترده و گسترده‏تر نمایند. در حقیقت تداوم چنین سیاست و اعمالی کمکی‏ست به‏هر چه رادیکالیزه‏تر شدن اعتراضات و آرمان‏های بنیادی مردمی. باید اجاز داد تا می‏توانند کار را برای مدافعین راه رهائی و انقلاب ضد امپریالیستی آسان نمایند؛ به دلیل این‏که هر دو، از یک قماش و طبقه‏اند. به دلیل این‏که جایگاه، شیوه‏ی زندگی، رفتار و چشم اندازشان با رفتار، شیوه‏ی زندگی و چشم انداز میلیون‏ها انسان محروم متضاد است و نمی‏شود و نمی‏توان این دو را در کنار هم قرار داد و برای این جانیان دل سوزاند. ترحم، بخشش و همزیستی‏ای در این میان وجود نه‏دارد و از منظر جنبش‏های اعتراضی و رادیکال فرق ماهوی‏ای فیمابین جناح‏های متفاوت حکومتی نیست.

در حقیقت سال‏هاست که بعضاً مردم تصفیه حساب‏های سیاسی خود را با همه‏ی آنان انجام داده‏اند و تصفیه حساب‏های درونی امروزی‏شان هم از زمره تصفیه حساب‏های مردم به حساب نه‏خواهد آمد. با این اوصاف تخالف با نمایشات و محاکمات براه افتاده‏ی بعضاً سران حکومت از جانب جناح رقیب، به‏هر بهانه‏ای، دفاع از آزادی و آزادگی نیست، بلکه اشاعه‏ی افکار انحرافی‏ست؛ چرا که هیچ‏یک از سران و مدافعین بی چون و چرای نظام مستحق دفاع نیستند و نمی‏توان از جنگ پائینی‏ها با بالائی‏ها و به‏موازات آن از جنگ درون بالائی‏ها استنتاج واحدی را ارائه داد و به بهانه‏ی "انسان‏دوستی" و پای‏بندی به قواعد و قوانین "صحیح کمونیستی" به محکومیت جناح "دولتی حاکم" برخاست. این دو – طبقه - متضاد هم‏اند و طبعاً حساب طبقه‏ی پائینی‏ها با طبقه‏ی بالائی‏ها جداست. دفاع از پائینی‏ها در مقابل سیاست‏های فریب‏کارانه و سرکوب‏گرایانه‏ی بالائی‏ها و آن‏هم تحت هر شرایطی به‏ حق است و در مقابل دفاع از بالائی‏ها به‏هر بهانه‏ای ناصحیح است. باید آن‏ها را تنها و به‏حال خودشان گذاشت تا همدیگر را بدرند؛ چرا که: "دشمنِ، دشمن من، الزاماً دوست من نیست".

 نوشته شده در  جمعه شانزدهم مرداد 1388 توسط شباهنگ راد


__._,_.___
This is a non-political list.
Recent Activity
Visit Your Group
Give Back

Yahoo! for Good

Get inspired

by a good cause.

Y! Toolbar

Get it Free!

easy 1-click access

to your groups.

Yahoo! Groups

Start a group

in 3 easy steps.

Connect with others.

.

__,_._,___

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ