لیلا جون زیاد زور نزن
به چیزی که به تو ربطی نداره دخالت نکن دهنتو ببند وایسا کنار
خودتو قاطی آدما نکن
From: Leila Mohammadi <leilovely2003@yahoo.com>
To: farsibooks@yahoogroups.com
Sent: Wednesday, September 23, 2009 12:21:46 PM
Subject: Re: [farsibooks] ماجرای خواندنی شعر معروف شهریار درباره حضرت علی(ع)
همزمان با تمام شدن سروده شهریار، مرعشی خواب دیده
خیلی باحاله که آدم زمان خواب دیدنش رو اینقدر دقیق بدونه البته تو تخیل حاج آقا نباتی اینا آدم نیستن سوپر آدمن با نون اضافه
From: behzad norbakht <behset45@yahoo. com>
To: farsibooks@yahoogro ups.com
Sent: Wednesday, September 23, 2009 2:07:55 AM
Subject: Re: [farsibooks] ماجرای خواندنی شعر معروف شهریار درباره حضرت علی(ع)
نمی خواهم به کسی جسارت کرده باشم - ولی درعصر ماهواره ونانوتکنولوژی وکامپیوتربیاید وروش های جدیدتری برای عوام پروری ابداع کنید-آخرشما درزمان خواب دیدن آن آقا کجا بودید- چرا حضرت علی را به اجرای نمایش درخواب فلان آقا متهم می کنید- علی چه احتیاجی به آن شاعروخواب آن آقا دارد- چرا سیمای معصومین را تا این حد تحقیرمی کنید-آیا این اشاعه اسلام است-بس است خواب دیدن وتعبیرخواب-ازخواب بیدارشوید
--- On Sun, 9/13/09, R.nabati <nabati61@yahoo. com> wrote: From: R.nabati <nabati61@yahoo. com> Subject: [farsibooks] ماجرای خواندنی شعر معروف شهریار درباره حضرت علی(ع) To: farsibooks@yahoogro ups.com Date: Sunday, September 13, 2009, 11:55 AM
|
|
| ماجرای خواندنی شعر معروف شهریار درباره حضرت علی(ع) آیت الله العظمی مرعشی نجفی بارها میفرمودند شبی توسلی پیدا کردم تا یکی از اولیای خدا را در خواب ببینم. آن شب در عالم خواب دیدم که در زاویه مسجد کوفه نشسته ام و وجود مبارک مولا امیرالمومنین (علیه السلام) با جمعی حضور دارند. حضرت فرمودند: شاعران اهل بیت را بیاورید. دیدم چند تن از شاعران عرب را آوردند. فرمودند: شاعران فارسی زبان را نیز بیاورید. آن گاه محتشم و جند تن از شاعران فارسی زبان آمدند. فرمودند: شهریار ما کجاست ؟ شهریار آمد. حضرت خطاب به شهریار فرمودند: شعرت را بخوان! شهریار این شعر را خواند: علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را که به ماسوا فکندی همه سایهی هما را
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین به علی شناختم به خدا قسم خدا را
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند چو علی گرفته باشد سر چشمهی بقا را
مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را
برو ای گدای مسکین در خانهی علی زن که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا
بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب که علم کند به عالم شهدای کربلا را
چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان چو علی که میتواند که بسر برد وفا را
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را
بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت که ز کوی او غباری به من آر توتیا را
به امید آن که شاید برسد به خاک پایت چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را
چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را
چه زنم چونای هردم ز نوای شوق او دم که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را
«همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی به پیام آشنائی بنوازد و آشنا را»
ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا
آیت الله العظمی مرعشی نجفی فرمودند: وقتی شعر شهریار تمام شد از خواب بیدار شدم چون من شهریار را ندیده بودم.فردای آن روز پرسیدم که شهریار شاعر کیست؟ گفتند: شاعری است که در تبریز زندگی میکند.گفتم: از جانب من او را دعوت کنید که به قم نزد من بیاید. چند روز بعد شهریار آمد. دیدم همان کسی است که من او را در خواب در حضور حضرت امیر (علیه السلام) دیده ام. از او پرسیدم: این شعر «علی ای همای رحمت» را کی ساخته ای؟ شهریار با حالت تعجب از من سوال کرد که شما از کجا خبر دارید که من این شعر را ساخته ام ؟ چون من نه این شعر را به کسی داده ام و نه درباره آن با کسی صحبت کرده ام. مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی به شهریار میفرمایند: چند شب قبل من خواب دیدم که در مسجد کوفه هستم و حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) تشریف دارند. حضرت،شاعران اهل بیت را احضار فرمودند: ابتدا شاعران عرب آمدند. سپس فرمودند: شاعران فارسی زبان را بگویید بیایند. آنها نیز آمدند. بعد فرمودند شهریار ما کجاست؟ شهریار را بیاورید! و شما هم آمدید. آن گاه حضرت فرمودند: شهریار شعرت را بخوان! و شما شعری که مطلع آن را به یاد دارم خواندید. شهریار فوق العاده منقلب میشود و میگوید: من فلان شب این شعر را ساخته ام و همان طور که قبلا عرض کردم. تا کنون کسی را در جریان سرودن این شعر قرار نداده ام. آیت الله مرعشی نجفی فرمودند: وقتی شهریار تاریخ و ساعت سرودن شعر را گفت،معلوم شد مقارن ساعتی که شهریار آخرین مصرع شعر خود را تمام کرده، من آن خواب را دیده ام. ایشان چندین بار به دنبال نقل این خواب فرمودند: یقینا در سرودن این غزل، به شهریار الهام شده که توانسته است چنین غزلی به این مضامین عالی بسراید. البته خودش هم از فرزندان فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است و خوشا به حال شهریار که مورد توجه و عنایت جدش قرار گرفته است. With Regards, Nabati
|
| |
| |
| Get your preferred Email name! Now you can @ymail.com and @rocketmail. com.
|
This is a non-political list.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر