کتاب های فارسی - آرشیو این وبلاگ در پایین صفحه قرار دارد

stat code

stat code

۱۳۸۹ خرداد ۲۹, شنبه

[farsibooks] Fw: اعتلای جنبش به عین قابل دیدن است

 


--------------------------------------------------------  ديدگاهها و مقالات -----------------------------------------------------

 
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1389 

روندی را که این مبارزات طی کرد نقطه اوج رادیکالیزم خود را در اول ماه مه روز جهانی کارگر به همه نشان داد. اگرچه اعتراضات توده ای با تظاهرات خیابانی شروع و با گذشت زمان از آن کاسته شد، اما مردم معترض و آزادي خواه با درک درستی از اینکه این مبارزات تنها با تغییر و کاربست راهکارها و سبک کارِ نوینی برای احقاق حقوق لگد مال شده خود میتوانند پیشروی و پیروزی آن را تضمین نماید، از اين رو در سير پيشروي اين مبارزات، كارگران و مردم به جان آمده روز جهاني كارگر را به روز مبارزه عليه نظام سرمايه داري حاکم، بي حقوقي ها، استبداد و ناعدالتي تبديل كردند. روز جهانی کارگر نقطه عطفی بود که مبارزات طبقه کارگر ومردم آزادی خواهانه در سه دهۀ اخير و مشخصا سیر صعودی اعتراضات یک ساله اخیر را طی کرده بودند و بایستی در وضعیت کنونی و در روز جهانی کارگر، که نماد اتحاد طبقاتی کارگران و زحمتکشان علیه نظم کاپیتالیسم است، توازن قوا را با اتکا به نیروی تعیین کننده طبقه کارگر به نفع توده ها تغییر دهند. آن چه طی این پروسه مبارزاتی حلقه مفقوده آن یعنی جنبش متشکل کارگری را با خود همراه نداشت، در روز جهاني كارگر پیوستگی این مبارزات رهایی بخش به رهبری جنبش کارگری را در برابر کل جامعه قرار داد.

روز جهانی  کارگر در ایران اگرچه از سوی  جناحهای مختلف بورژوازی، از سران رژیم سرمایه گرفته تا رهبران موج سبز و لیبرال های خارج کشور همه و همه از کارگر و حقوق آنها دهان گشودن و فریبندگی و ناکارامدی خود را بیش از همیشه عیان ساختند، اما با ابتکار عمل و زحمات قابل تحسین رهبران و فعالین کارگری سوسياليست و جریانات چپ و سوسیالیستی در داخل و خارج، جنبش کارگری نه تنها به زائده و ابزار هیچ کدام از جناح های بورژوازی تبدیل نشد، بلكه به عین هر آن چه در توان داشتند نیروی مستقل و رادیکال و طبقاتی خود را نیرومندتر وارد عرصه مبارزات سیاسی کرد. ولی تنها چیزی که مهم و قابل توجه بود این است که رمز اینکه کلیه جناحها بورژوازی و حتی سران حاکمیت سرمایه هم تلاش می کردند سخنی برای کارگران داشته باشند!؟ ریشه در قدرت مندی طبقه کارگر در تغییر و تحولات اجتماعی دارد. واقعیت این است که با تجربه تاریخی و آن نیرویی تعیین کننده ای که سرنوشت هر جامعه طبقاتی را به خود گره زده است طبقه کارگر متشکل و سازمانیافته بوده و خواهد بود. بحران عمیق اقتصادی و سیاسی که سراپا این نظم کهن سرمایه داری اسلامی ایران را در برگرفته،  عملا روند رو به رشد اعتراضات کارگری را به همراه داشته و در روند پیشروی آن جامعه را ناگزیر به تغییراتی خواهد کرد. این وزن و موقعیت و توانمندی طبقه کارگر است که این جانیان انسان، سیستم و جناح های مختلف بورژوازیِ ضد کارگری را وا داشته تا هر آن چه در توان دارند این جنبش را کنترل و سترون سازند.

 روز جهانی کارگر در ایران علی رغم حضور وسیع و گسترده نیروهای امنیتی و چماق به دستان سرمایه و با وجود تلاشهایی از  از سوی رسانه های بورژوایی غرب نظیر صدای امریکا و رادیو فردا که سعی در به هم زدن و تحریف ساعت برگزاری مراسم داشتند، در تهران و تعدادی از شهرهای ایران با حضور کارگران، فعالین پیشرو کارگری، دانشجویی و زنان و توده ای مردم آزادی خواه این روز را گرامی داشتند و به جناح های راست و ارتجاعی سرمایه نشان دادن که جنبش کارگری ايران نه تنها به نیروی ذخیره آن ها تبدیل نخواهد شد بلکه هر چه در توان دارند برای پیشروی و تشکل یابی طبقاتی و توده‌ای کارگران گام برخواهند داشت.

 و اما  آن چه قابل توجه و مورد بحث ما خواهد بود، حضور دانشجویان و فعالین سوسیالیست آن و تلاش آن ها برای برگزاری مراسم روز جهانی کارگر بود. جنبش دانشجویی که در نیم قرن اخیر یکی از جنبشهای پیشتاز و رادیکال اجتماعی بوده است اکنون و بعد از طی کردن فراز و نشیب های فراوانی وارد دوره مهمی از مبارزات اجتماعی در فضای سیاسی ایران شده است. گرایش چپ و سوسیالیستی جنبش دانشجویی در این مقطع از مبارزه سیاسی، خود از یک طرف نتیجه برآمد مبارزات طبقاتی و پیشروی جنبش کارگری و از طرف دیگر نتیجه بن بست استراتژیک دفتر تحکیم وحدت و جریانات رفراندوم طلب سکولار بوده است. شرکت در برگزاری مراسم و اکسیون های روز جهانی کارگر هم دنباله این سیر پیشروی جنبش رادیکال دانشجویی بوده است. بنا به گزارشی که از سوی شورای برگزاری روز جهانی کارگر منتشر شد در چند دانشگاه، دانشجویان به مناسبت روز جهانی کارگر دست به تجمع های اعتراضی زدند. از جمله در دانشگاه های تهران، بروجرد، مشهد، کرمان، آزاد تهران، علم و صنعت و شهرکرد.

در دانشگاه تهران شعارهای "دانشجو کارگر اتحاد اتحاد " و "مرگ بر دیکتاتور"  و"دیکتاتور حیا کن دانشگاه رو رها کن" توسط دانشجویان سر داده شد. دانشجویان بعد از حدود ۲ ساعت تجمع اعتراضی به حضور احمدی نژاد، به قصد پیوستن به صفوف کارگران دانشگاه را ترک کردند.

در بروجرد و در روز جهانی کارگر در دانشگاه این شهر، کارگران و نمایندگان کارگران نیز شرکت داشتند. دانشجویان برای ابراز همبستگی و اتحاد، از کارگران برای این مراسم دعوت کرده بودند و با تاکید بر مطالبات کارگران، خواهان رفع تبعیض و ستم بر کارگران شدند. مطالباتی که دانشجویان بر آن تاکید داشتند، از جمله افزایش دستمزدها و ایجاد اشتغال و امنیت شغلی برای همه و افزایش امکانات رفاهی بود.

دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد در بزرگ داشت روز جهانی کارگر، علی رغم فضای سنگین سرکوب و کنترل دانشجویان امروز صبح در کلاس های درس شرکت نکردند و کلاس ها را تعطیل کردند. دانشجویان همچنین از گرفتن غذا از سلف سرویس دانشگاه امتناع کردند.

دانشجویان دانشگاه آزاد شهرکرد و  دانشجویان دانشگاه آزاد تهران مرکز در روز جهانی کارگر و در حمایت و همبستگی با کارگران در این روز دست به اعتصاب غذا زدند.

دانشجویان دانشگاه علم و صنعت نیز در بزرگداشت روز جهانی کارگر و در همبستگی و حمایت از کارگران در سالن غذاخوری دانشگاه تجمع و سرود خوانی کردند. حراست دانشگاه به دانشجویانی که مراسم را آغاز کرده بودند حمله کرده و مانع پیوستن سایر دانشجویان به آنان شد. 

واقعیتی را که مي‌بایستي از این گزارش استنتاج کرد، روند رادیکالیزه شدن و گشودن افقی نوین در پرتو مبارزات آزادی خواهانه و سوسیالیستی در دانشگاه است. این گام مهمی است که بخش چپ و سوسیالیستی آن برداشته و مسیر ایجاد اتحاد و همبستگی با جنبش کارگری را در پیش گرفته‌اند. حضور دانشجویان در مراسم اول ماه در دانشگاه و اکسیون های روز کارگر در چندین شهر مختلف و شعار "کارگر دانشجو، اتحاد اتحاد" نقطه عطف و عظمت مبارزات دانشجویان و بخش چپ آن در مسیر مبارزات سوسياليستي تاکنون آن بوده است.

این که در دانشگاه  استراتژی اتحاد جنبش دانشجویی با جنبش کارگری پیگیری و به مثابه افق رهایی بخش و اجتناب ناپذیر تبدیل شده است از این واقعیت سرچشمه میگیرد که در جامعه ای که اکثریت آن را توده های کارگر و زحمتکش تشکیل داده اند و مناسبات تولیدی سرمایه داری موجودیت خود را تنها با استثمار و به غارت بردن حاصل کار کارگران و اکثریت جامعه حفظ خواهد کرد. دانشجویانی زیادی که خود از خانواده های کارگری و اقشار زحمتکش جامعه هستند که خود هم با تحمل بار طاقت فرسای زندگی شاق خانواده هایشان وارد دانشگاه شده اند. از اینکه دانشجویان وضعیت تلخ و فلاکتبار اکثریت توده های مردم و کارگران را در فقر و سیه روزی شاهد هستند که چگونه با محرومیت های فزاینده زندگی خود را تامین می کنند. به دنبال فارغ التحصیل شدنشان از دانشگاه عملا بازار کار منتظر حضور نيروي كار آن ها خواهند بود و همان مناسبات استثمار و نابرابری طبقاتی بر آنان نيز تحمیل خواهد شد و یا این که شبح بیکاری از هم اکنون بر آینده بسیاری از این دانشجویان سایه افکنده است، و به خیل عظیم ارتش ذخیر کار می پیوندند که  بنابر گزارشات منتشره اکنون بیشتر از 30 درصد از فارغ التحصیلان کشور بیکار هستند. اینکه دانشجویان در دانشگاه با فقدان هر گونه آزادی روبرو هستند و مدام از سوی چماق به دستان سرمایه سرکوب می شوند و اعتراض به این مناسبات فورا و بی درنگ با برخورد شدید مامورین امنیتی و حراست روبرو خواهند شد. به معنای واقعی استبداد و اختناق سياسي ریشه عینی در نظام سرمایه داری اسلامی ایران دارد و بر متن چنین وضعیتی خواهد بود که دانشجویان سراغ افق و استراتژی را خواهند گرفت که کسب مطالبات و خواست های آزادیخواهانه شان قابل حصول باشد.

جنبش دانشجویی و مشخصا بخش چپ و سوسیالیستی آن به مثابه جریان سیاسی و پیشرو در جامعه سرمایه داری اسلامی و اختناق زده تنها با ارجاع به جامعه و پیگیری مطالبات دمکراتیک و آزادیخواهانه به رادیکالترین شکل ممکن نمایندگی و در تحقق آن گام بردارد، امر ضروري و عاجل در برداشتن هر گام آن خواهد بود. در عين حال رادیکال ترین و عمیق ترین مطالبات دموکراتیک جامعه ایران در شرایط کنونی در حیطه خواسته های  جنبشهای اجتماعی مختلف  بروز و ظهور یافته است. بنابراین بخش چپ و سوسیالیستی جنبش دانشجویی در مقابل انواع مختلف استراتژی های دست راستی که در مقابل این جنبش مطرح می گردند، باید گزینه رجوع به جنبش های اجتماعی را، با هدف تقویت قطب سوسیالیستی، طرح و معرفی و مشخصا جنبش های کارگری و زنان و دفاع از آزادي هاي دموكراتيك در سطح جامعه به رهبری طبقه کارگر را در این راستا مد نظر خود قرار دهد. در این حالت جنبش دانشجویی به حیطه ای بدل می گردد که بدنه و بافت وظایف و مشغله هایش را امور مربوط به جنبشهای اجتماعی دیگر تشکیل می دهند.

در مسیر مبارزه برای کسب آزادی های سیاسی، جنبش دانشجویی باید بداند که به همیاری کدام نیروی اجتماعی می تواند اتکا کند و پاسخ به این سوال را در نیرویی بیابد که قدرت تحمیل آزادی های سیاسی و حقوق دموکراتیک به استبداد حاکم را داراست . مبارزات اجتماعی و سیاسی جنبش کارگری به علت نیاز ساختاری آن به تشکل با اشکال گوناگون خفقان سیاسی آشتی ناپذیر است و به مبارزه برای کسب آزادی های دموکراتیک در سطح عمومی گره خورده است. مکان این طبقه در تولید و خصلت گریز ناپذیر جمعی مبارزه اش به او جایگاهی می دهد که برای هیچ یک از طبقات و اقشار تحت ستم موجود نیست. زمانی که توده های طبقه کارگر در سطح وسیع به مبارزه برخیزند قدرت تحمیل حقوق دموکراتیک و آزادی های سیاسی به استبداد حاکم را خواهند یافت و ایجاد تشکلهای توده ای کارگران گامی اساسی به سوی دموکراتیزه کردن فضای سیاسی و کسب حقوق پایدار است.

از این  روست که دانشجویان کسب خواست و مطالبات خود را در اتحاد با جنبش کارگری می بینند و تحقق آن را به پیشروی و تشکل یابی طبقه کارگر گره زده اند. برای این مهم دانشگاه کانونی برای دفاع از حقوق و مطالبات طبقه کارگر و رهبری آن برای احقاق حقوق پایمال شده‌اشان در جامعه سرمایه داری تبدیل شده است. به این معنا که براي كسب هر گونه خواست مطالبات دمكراتيك و آزادي هاي سياسي در سطح جامعه در گروه به میدان آمدن جنبش كارگري متشكل و سازمانيافته است و با طرح اين مساله كه تنها با مبارزه طبقاتي طبقه كارگر در اتحاد با ساير جنبش هاي دمكراتيك و آزادي خواهانه پيشبرد امر دمكراتيزاسيون در جامعه خواهد بود كه اين مساله كاملا استراتژيك و سوسياليستي است. در برهه حساس کنونی نیز می بینیم که تا چه حد سرنوشت آزادي و رهايي مردم ایران به مبارزات " ارتش قدرتمند و مهيب " جنبش کارگري گره خورده است و تا کجا چشم ها به سوی مبارزات طبقاتی کارگران دوخته شده است.

به معنای  واقعی آن افق نوید بخشی سوسياليستي که در دانشگاه با تلاش های بی وقفه فعالین چپ و سوسیالیست شکل گرفته است، لازم است که این شکل از مبارزات سیاسی باید پا به عرصه فراتری گذارد و در شکل گرفتن قطب سوسیالسیتی در تقابل با حاکمیت سرمایه داری و جناح های و گروه های مختلف راست و لیبرالی گام بردارند و این روند را بیش از هر زمانی تقویت نمایند.

دانشجويان چپ و سوسياليست در دانشگاه ها لازم و ضروريست تا هر آن چه در توان دارند با توده گير كردن خواست و مطالبات آزادي خواهانه و دمكراتيك در بین دانشجویان، ایجاد تشكل هاي مستقل و راديكالي را كه بستري براي رهبري و هماهنگ كردن اعتراضات دانشجويان را در خود جمع و با سمت و سو دادن به آن از به هرز رفتن اعتراضات خودجوش و فاقد رهبري جلوگيري نمايند. از اين رو قبل از هرچيز اتحاد نيروهاي چپ و سوسياليست براي آن چه در فوق ذكر شد امري ضروري و عاجل است. بدون رهبري راديكال با افقی سوسیالیستی، زمينه هاي عيني در جنبش دانشجويي وجود دارد تا جريانات راست و بورژوايي از آن براي مقاصد سياسي (كه به هيچ وجه منافع توده‌هاي دانشجو را در بر نداشته و نخواهد داشت) بهره برداری خواهد شد. اگر بخواهيم دانشگاه كانون مبارزه براي احقاق مطالبات دمكراتيك و آزادي خواهانه دانشجویان باشد، مکانی براي مبارزه عليه آپارتايد جنسي، سركوب زنان، تحميق افكار ارتجاعي و قوانين مذهبي تبديل شود، فعاليت در جهت تبليغ و ترويج سوسياليسم (به مثابه افق رهايي بخش انسان) و پيگيري و همبستگي مبارزات دانشجويان با ساير جنبش هاي دمكراتيك و طبقاتي طبقه كارگر حفظ و تداوم و تضمين يابد، بدون يك رهبري سوسياليستي براي پيشروي در اين راستا و لزوم تشكل يابي آن، امكان تحقق هر آن چه گفتيم را غير ممكن ميسازد. يعني آن چه دانشجويان سوسياليست بر آن تاكيد دارند، با طرح مقوله «اتحاد جنبشهاي دموکراتيک حول جنبش کارگري»، و بحث «نمايندگي افق پرولتري در جنبش دانشجويي» سعي و تلاش براي تبليغ و ترويج اين مساله به چشم انداز نويني براي كليت دانشگاه برگزينند و بخش چپ دانشجويي را به اين امر مهم دعوت نمايند تا در راه تشكل يابي طبقه كارگر و غلبه بر موانع عيني و ذهني آن را به هسته اصلي استرات‍ژيك خود بدل سازد.

در عرصه مبارزه سیاسی هم عملا نیروهای موجود جامعه به دو قطب اصلی (سوسیالیسم و بورژوازی) در تقابل با هم قرار گرفته اند. در همه جنبش های اجتماعی این دو گرایش در مبارزه ای رو در رو و تنگاتنگ به پیش می روند. لیبرالیسم که گرایش غالب بورژوازی است در جنبش کارگری خود را در شکل رفرمیسم، در جنبش زنان کمپین یک ملیون امضاء و فمنیسم اسلامی، و درجنبش دانشجویی لیبرالیسم و ناسیوالیسم (شامل سوسیال دمکراسی) خود را نمایان کرده است. فعالین سوسیالیست جنبش دانشجویی بنا به جایگاهی که در آن قرار گرفته اند و از موقعیت بهتر و از پتانسیل و آگاهی طبقاتی بالاتر بر خوردار هستند و به مثابه پیشروان جنبش سوسیالیستی بایستی در همه عرصه های مبارزه نظری، سیاسی و عملی در سطح اجتماعی به شکلی وسیع به نقد همه جانبه لیبرالیسم بپردازند. لیبرالیسم می تواند نیروی اصلی در برابر جنبش سوسیالیستی قرار بگیرد. پیشروی جنبش سوسیالیستی به شکل وسیع و مشخصا در جنبش دانشجویی تنها از مسیر نقد و افشای ماهیت طبقاتی و سیاسی لیبرالیسم می گذرد. غافل شدن در مقابله بی وقفه با لیبرالیسم می تواند به قیمت پس روی جنبش سوسیالیستی منجر شود. مبارزه خود بخودی جنبش های اجتماعی را اگر مبارزین و فعالین سوسیالیست رهبری و به دست نگیرند به زائیده لیبرالیسم تبدیل خواهد شد و عملا این جنبش ها عقیم جریانات راست و بورژوازی خواهند شد.

به گفته مارکس "سلاح انتقاد یقینا نمی تواند جایگزین انتقاد بوسیله اسلحه شود. قهر مادی را باید بوسیله قهر مادی سرنگون کرد. ولی تئوری هم به مجرد این که توده گیر شود به قهر مادی مبدل می گردد، تئوری می تواند توده گیر شود به محض این که توده ها محمل تظاهر آن گردد و توده ها زمانی محمل تظاهر تئوری می شوند که تئوری رادیکال باشد. رادیکال بودن یعنی دست به ریشه مسائل بردن و برای انسان ریشه خود انسان است..."

 

Maisam.mardokh@gmail.com

خرداد  89  - مه 2010

برگرفته از نشریه سوسیالیست شماره پنجم

***

 

برگشت به صفحه اول

 جمعه / 21 خرداد 1389                                                                                                                                 

 

 بیانیه مشترک4 سازمان و گروه دانشجویی و جوانان در آستانه یک سالگی جنبش آزادی خواهانه مردم ایران

یک سال در خون و خیابان!

سالی که گذشت لکه ننگ دیگری بر تاریخ سیاه و خونین رژیم سرمایه داری اسلامی بود که از اولین روزهای به قدرت رسیدن خود پس از انقلاب ناتمام 57، به زور چماق و دشنه مردم را به خفقان کشید و با قتل عام مخالفان و مبارزان و بهره بردن از جنگ تحمیل شده بر مردم، حکومت خود را تثبیت نمود و در سالِ پشت سر، چندین برگ خونین دیگر بر تاریخ تبهکاری های خویش افزود. کشتار مردم آزادی خواه در خیابان ها، افزایش دهشتناک اعدام ها، چه زندانیان سیاسی عادی و چه فعالین سیاسی در اسارت، دستگیری و بازداشت هزاران تن از مردمِ خواستار بدیهی ترین حقوق انسانی و آزادی های سیاسی – اجتماعی، شکنجه، تجاوز و کشتار زندانیان که با وقایع وحشتناکی چون کهریزک تکمیل گردید، اخراج و محرومیت از تحصیل صدها تن از دانشجویان مبارز، فشارهای بی سابقه و گروگان گرفتن بسیاری از فعالین جنبش های اجتماعی، فعالین کارگری، معلمان، زنان، دانشجویان، فعالین حقوق بشر فعالین حقوق کودک و... سرکوب گسترده اجتماعی برای ایجاد جوّ رعب و وحشت عمومی که اخیرا با طرح هایی برای مبارزه با منکرات و ارتقاء عفت!!! و امنیت اجتماعی تداوم یافته و خیابان هایی میلیتاریزه، که همه گوشه و کنار و زوایایش، بوی خون و مبارزه می دهد...

یک سال پیش در چنین زمانی به ندرت افرادی گمان می بردند که برگزاری انتخابات رسوا در چارچوب های رژیم سرمایه داری اسلامی، انتخاباتی که محل رقابت و سهم خواهی دو جناح اصلی حاکمیت، یکی به رهبری جناح ایدئولوژیک بورژوازی مالی-نظامی(سپاه) و دیگری به سرکردگی رفرمیست ها در یک جبهه واحد بود، بتواند منجر به چنین انفجاری گردد. همان گونه که از ابتدای خیزش توده ای مردم مواضع خود را اعلام نمودیم، اصلاح طلبان، با ابزار انتخابات هدف برقراری توازن و تعادل و نوعی دموکراتیزاسیون درون حاکمیتی را دنبال می نمودند تا بتوانند نقش پر رنگ تری در پیشبرد پروژه های کلان رژیم، در ابعاد داخلی، منطقه ای و بین المللی داشته باشند و این نهایتا به جدال میان این دو جناح بدل گردید.  

در همان روزهای نخست اعلام نمودیم، و مردم نیز به فراست این واقعیت را دریافتند انتخاباتی که در آن سرنوشت مردم رقم زده نمی شود و تنها بالانس قدرت را برقرار می سازد و آرایش جدیدی را در سهم بری بخش های مختلف حاکمیت ایجاد می نماید، امر مردم نیست. امر توده مردم، مجموعه مبارزات، اعتراضات و مقاومت هایی است که به بهانه بروز تقلب در انتخابات اخیر و بر سر کار آمدن دولت کودتا، در خیابان های شهرهای بزرگ و کوچک رخ داده و شکافی عظیم و غیر قابل جبران را در هیمنه قدرت رژیم سرکوبگر اسلامی ایجاد کرده است و از همین رو با گذشت اندک زمانی، روند تغییر شعارها و خواست های مردم به سمت رادیکالیزه شدن قابل مشاهده بود. اگرچه برجسته ترین مطالبات این جنبش در ماه های نخستین، علیه دیکتاتوری موجود و برای احقاق آزادی های سیاسی و اجماعی به نظر می رسید، اما عمق گرفتن مطالبات از یک سو و عدم تبعیت کلیت جنبش (بدون فروکاستن به عناصر و اجزای داخل آن)، از رهبران خودخوانده داخل و خارج از کشور نشان داد که این جنبش مراحل پیشروی را با سرعتی غیر منتظره پیموده و دیگر تنها در چارچوب های تنگ برخی خواسته ها که از سوی رفرمیست ها دیکته می شود نمی گنجد و در برخی مقاطع حتی خشم لیبرال رفرمیست ها را هم برانگیخته است.

اما آن چه در آستانه یک سالگی جنبش آزادی خواهانه مردم جا دارد بر آن تاکید نماییم، عقب نشینی روزانه رفرمیست ها و رهبران خودخوانده اصلاح طلب در داخل و خارج  و عملا جا ماندن آن ها از مردمی است که طی ماه های گذشته بارها پشت آن سنگر گرفته بودند. اکنون این وادادگی به صورت تمام عیار با بیانیه اخیر آقایان موسوی و کروبی بر همگان عیان شده و موجی از خشم و انزجار را از حتی از سوی کسانی که هنوز اندک توهمی نسبت به ایشان و جریانات رفرمیست حامی شان داشته اند، برانگیخته است.

اعتراف ناپیگیر بودن رفرمیست ها و بیان عجز و ناتوانی شان از طریق رسانه های خود و به زبان خودشان، و این که در شرایط پیچیده اقتصادی و سیاسی کنونی چه در بُعد داخلی و چه بین المللی عملا خود را به عنوان جزئی از نظام، پاسدار و هوادار کلیت نظام اعلام نمودند، در ادامه آن چه که در اول ماه مه امسال رخ داد و قوی شدن زمینه های حضور جدی طبقه کارگر برای تاثیر گذاری بر معادلات سیاسی جاری، همگی حاکی از مختصات جدیدی برای ادامه مبارزات علیه سرمایه داری اسلامی است.

  امروز دیگر هیچ اراده ای نمی تواند این واقعیت را از چشم آحاد مردمان پنهان بدارد که هیچ آزادی و حقوق دموکراتیکی محقق نمی شود یا دوام نمی آورد، مگر این که حضور طبقه کارگر متشکل و سازمان یافته، آن را تضمین نماید و این حقیقتی است که فراتر از بیانیه ها و شعارهای پیشروان سوسیالیست در حرکت است و حتی نیروهای راست را به زانو در می آورد؛ آن چنان که لیبرال رفرمیست ها در آستانه روز جهانی کارگر دریافتند که جنبشی که خود بارها عامدانه و نه از سر اشتباه در تحلیل، آن را "جنبش طبقه" متوسط خطاب کرده بودند، عملا به هیچ وجه قادر نیست بیش از این اهرم فشار ایشان بر پوزسیون رژیم باشد و حلقه مفقوده ای برای تحمیل خواسته های آزادی خواهانه و پیگیری مطالبات واقعی اکثریت عظیم به فغان آمده  وجود دارد و آن طبقه کارگر است! و از این رو عمیقا در تلاشند که در لایه هایی پنهانی تر با نفوذ در صفوف کارگران و اعمال کنترل بر مبارزات و تحرکات جنبش کارگری، این جنبش را نیز مستمسک سیاست های خود در جهت احقاق منافع خود قرار دهند.

با توجه به شرایط عینی اقتصادی و اجتماعی، تنگناهای فزاینده و شرایط دشوار معیشتی، میلیتاریزه شدن عرصه های مختلف زندگی اجتماعی، و خشم و نفرتی که حوادث یک سال گذشته نیز آن را تشدید و تعمیق نموده است، امکان هرگونه سازش، تسلیم و مماشات را از سوی توده مردم به جان آمده منتفی می سازد و با آن چه که در روز جهانی کارگر به وقوع پیوست، عملا راه های متفاوتی از آن چه لیبرال رفرمیست ها مذبوحانه سعی در حقنه کردن آن به مردم دارند، پیش روی چشمان باز مردم و به ویژه کارگران، زحمتکشان و اقشار تحت ستم گشوده است.

اکنون تمام تلاش نیروهای چپ و پیشروان سوسیالیست در جنبش های مختلف باید معطوف به این امر مهم باشد که ضمن افشای روزانه جریانات راست و رفرمیست، طبقه کارگر با تشکل های مستقل و طبقاتی اش عرصه گردان مبارزات ترقی خواهانه مردم گردد. باید این حقیقت به بهترین نحو روشن گردد که علیه اعدام ها، سرکوب ها، زندان ها، بی حقوقی های بی حد و حصر و فقر و فلاکتی که به آن نام زندگی داده شده است، بدون دخالت گری مستقیم طبقه کارگر متشکل و آگاه نمی توان ایستاد. یک استراتژی ناب سوسیالیستی تنها در پرتو درک این واقعیت می تواند صف مستقل طبقاتی را در جنبش های اجتماعی مختلف ایجاد نماید و رفرمیست های نا پیگیر و ریاکار را برای همیشه به جایگاه اصلی خود در پوزسیون برگرداند.

زنده باد مبارزات، اتحّاد و مقاومت توده های مردم!

گسترده باد اعتراضات و اعتصابات مردمی به رهبری طبقه کارگر و متحدین آن!

دانشجویان سوسیالیست دانشگاه های ایران

اتحاد دانشجویان ضد فاشیست ایران

گروه گفتمان چپ

نشریه اعتصاب

21 خرداد 1389

 

 
 
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1389 

چیزی به یک ساله شدن مبارزات مستمر آزادی خواهانه مردم ایران باقی نمانده است  و این در حالی است که در آستانه این یک سالگی در اردیبهشت ماه امسال، دو رخداد عظیم، فصل جدیدی را در مبارزات جنبش توده ای و آزادی خواهانه جاری گشوده است و تغییرات کیفی مهمی را قابل ملاحظه نموده است: برگزاری مراسم های اول ماه مه و اعتصاب سراسری مردم کردستان.

همان گونه که پیش بینی می گردید، بورژوازی وامانده در اپوزسیون، علی رغم مخاطراتی که منافع طبقاتی اش را به جدّ تهدید می نمود، پای میز قمار روزجهانی کارگر نشست و حتی پیش از برگزاری مراسم های روزجهانی کارگر در شهرها و اقصی نقاط کشور، این دست را به حریف _ جنبش پیشرو طبقه کارگر ایران _ واگذار نمود.

در ادامه روندی که از اول ماه مه سال 88 در جنبش کارگری ایران با برگزاری مراسم پارک لاله  و صدور قطعنامه 15ماده ای آغاز گشته بود، فعالین پیشرو جنبش با شمّ طبقاتی خود به درستی دریافتند که باید از این فرصت برای به میدان کشاندن صف مستقل و طبقاتی کارگران حداکثر استفاده و بهره را ببرند و مطالبات و خواسته های کارگران و زحمتکشان را در متن خیابان ها و به طرق اعتراضی مختلف فریاد بزنند و دیگر خواسته های مترقی و آزادی خواهانه مردم را در پیوند با شعار ها، مطالبات و مبارزات هر روزه کارگران، در این روز ویژه برجسته نمایند، در حالی که طیف گسترده ای از بخش های مختلف بورژوازی نیز، فرصت طلبانه، حتی پیش از برخی نیروهای چپ، به پیشواز اول ماه مه آمده بودند، در باب فقر و فلاکت کارگران فغان بر آورده  و از مطالبات وخواسته های کارگران و مزدبگیران سخن می گفتند.

اما آن چه که منشأ تمایز و درخشان بودن روز جهانی کارگر سال 89 گردید، اقدام متناسب و داهیانه بخشی از پیشروترین نیروهای جنبش طبقه کارگر بود که با درک صحیح و به موقع خود از توازن قوا و شرایط عینی جنبش آزادی خواهانه جاری و جنبش کارگری، صرفا به قطعنامه منتشر شده از سوی تشکل های کارگری بسنده ننمودند و اقدام به ایجاد شورای برگزاری مراسم روز جهانی کارگر کردند. به طوری که این شورا، طی دو بیانیه خود، ضمن تحلیل دقیق و رادیکالی که از شرایط مشخص پیشِ رو ارائه نمود و اعلام کرد که " بدون گره خوردن مطالبات اقتصادي ما از طريق قدرت طبقاتي و متشكل ما، با خواسته هاي آزاديخواهانه و دموكراتيك،‌ اعتراضات ما تنها و تنها تبديل به ابزاري براي به قدرت رسيدن گروه و جناحي ديگر از جناح هاي سرمايه داري خواهد بود."

شورای برگزاری مراسم روز جهاني كارگر به درستی این نکته را در بیانیه های خود متذکر گردیدند که "درس هايي كه طبقه كارگر با خون خود به يادگار گذاشته است، يگانه راه نجات جامعه را به ما نشان مي دهد. اعتراضات مردمي عليه سركوب،‌نابرابري، فقر و ستمگري بايد به قدرت گيري خود مردم منتهي شود و تنها با ايجاد تشكل هاي مستقل طبقاتي است كه حاصل رنج ها و مبارزات مردمي منجر به قدرت گيري جناحي ديگر با رنگ و لعابي ديگر از سرمايه داري نمي شود. تنها ضامن ايجاد و تثبيت دموكراسي و آزادي، قدرت و عرض اندام تشكل هاي مستقل در اصناف و اقشار مختلف است، قدرتي سراسري، متحدانه و سيلاب وار كه هرگونه دست اندازي و تجاوز به مطالبات مردمي را پاسخي درخور دهد." 

 حضور  به موقع  و فعال شورای برگزاری مراسم اول ماه مه در سطح رسانه های مختلف چنان تعیین کننده بود که حتی رسانه های بورژوایی و به ویژه رسانه های رسمی جنبش سبز و رفرمیست ها را وادار کرد که سر  خم نمایند، تا جایی که بیانیه های شورا علی رغم سانسوری که در پوشش تمام بندهای آن صورت گرفته بود در رسانه های لیبرال رفرمیست ها (برای نمونه در سایت جرس) منعکس گردید. بدین ترتیب با وجود سرکوب شدید و فضای فوق امنیتی که بر خیابان ها و اماکن عمومی در شهرهای مختلف کوچک و بزرگ حاکم گردیده بود، با ابتکار عمل عموم کارگران، فعالین کارگری و مردم آزادی خواه مراسم های متعددی در این روز برگزار گردید و چنین بود که صف مستقل و طبقاتی کارگران پای به میدان مبارزه نهاد تا فاز جدیدی از مبارزات به رهبری طبقه کارگری که می رزمد و برای هرچه متشکل تر شدن آغاز گردد.

هنوز اندک زمانی از پیروزمندی طبقه کارگر در اول ماه مه نگذشته بود که رژیم سرمایه داری اسلامی، بار دیگر دندان نشان داد و با اعدام ناگهانی و وحشیانه 5 تن از مبارزین سیاسی که چونان گروگان در چنگال های حکومت اسیر بودند، داغی بر دل همه مبارزین و مردم آزادی خواه و به ویژه مردم زحمتکش، آگاه و همیشه رزمنده کردستان نهاد و اراده همگان را برای ایستادن در برابر این بربریت سازمان یافته و جنایت های مکرّر تقویت نمود.

این اولین بار نبود که حکومت سرمایه داری اسلامی دست خود را به خون عزیز ترین جوانان این مملکت آغشته می کرد؛ اکنون سی سال است که حکومت ترور و وحشت به درازا کشیده شده و با این همه تنگنا، تیره روزی، فقر، سرکوب و خونریزی، تنها دلیل دیرپاییدن استبداد و خفقان همین شیوه دیرآشنای کشتار بی دفاع ترین مردم مبارز به ویژه در زندان ها بوده است.

در چنین موقعیتی، نیروها و بخش های مختلف بورژوازی در اپوزسیون، و لیبرال رفرمیست ها از دارودسته های مختلف، بی شرمانه در قبال این جنایت وحشیانه سکوت کردند، ماهیت شبه فاشیستی خود را آشکار کردند و به بهترین نحو نشان دادند که تفاوت ماهوی جدی با بخش دیگر بورژوازی ایران در پوزسیون و قدرت ندارند و چنان که طی این سال همواره و گام به گام در کنار دیگر بخش های رژیم به جنایت علیه مردم دامن زده اند، این بار نیز که سودای بازگشت به قدرت در سر دارند، حتی نمی توانند ژست انسان دوستی بگیرند و با وقاحتی علنی و با ادبیات حکومتی، مبارزین سیاسی را تروریست می خوانند و به این بهانه از زیر بار دفاع از آنان شانه خالی می کنند. اگرچه ابدا جای تعجب نیست و بورژوازی نوکیسه و لیبرالیسم بی اخلاق ایرانی همواره بی همه چیز بودن خود را بارها و به کرّات به رخ همگان کشیده، اما این بار و در متن جنبشی آزادی خواهانه که در رگ و پی جامعه جاریست، هرزگی و فرصت طلبی بورژوازی بیش از پیش آشکاره گردید.

در همین حال پیشرو ترین نیروهای سیاسی و اجتماعی و عموم مردم مبارز به ویژه در کردستان، که همواره سنگر و سمبل آزادی خواهی در سی سال گذشته بوده است، از فراخوانی برای اعتصاب سراسری در شهرهای مختلف کردستان حمایت نمودند، خشم متحدانه خود را به حکومت یاد آور گردیدند و نشان دادند که اتحاد مردم و همه نیروهای پیشرو به پیشتازی سوسیالیست ها لاجرم به پیروزی منتهی می شود (چنان که تجربه اعتصاب سراسری و موفقیت مطلق آن نشان داد) و برای شکستن فضای ارعاب و سرکوب و برای مبارزه علیه همه مظاهر ارتجاع، تا چه حد ضرورت دارد که همه نیروهای پیشرو و مترقی، و به ویژه زحمتکشان و کارگران جامعه، دست در دست دانشجویان، زنان و معلمان، مبارزه متشکّل را در دستور کار خود قرار دهند و اعتراضات و مبارزات خود را به هر شکل ممکن سازمان دهند.

اعتصاب سراسری، یکی از اهرم های فشار فوق العاده قدرتمند در دست مردم است. اعتصاب سراسری کردستان ضرورت، عملی بودن و کارآمد بودن چنین ابزاری را به ویژه در شرایط کنونی برای مبارزات به هم پیوسته جنبش آزادی خواهی و برابری جویی یادآور گردید و پیروزمندی آن روح تازه ای را در کالبد مبارزات متحد زحمتکشان، کارگران و همه مردم آزادی خواه دمید.

اردیبهشت 89، مقدمه تعین کننده ای بود بر محو سیطره ایدئولوژیک و استراتژیک بورژوازی ایران و گفتمان لیبرالی در جنبش آزادی خواهی جاری. دلایل متعددی وجود دارد که نشان می دهد رشد جنبش سوسیالیستی تا چه حد ضروری و محتمل است. چه در بُعد داخلی و چه در بُعد بین المللی شرایط عینی به غایت فراهم است و کاپیتالیسم رو به زوال، تنها سوار بر بی باوری و نا امیدی توده های تحت ستم و استثمار حیات نکبت بار خود را تمدید می کند. بحران اقتصادی حادّ در اقصی نقاط جهان، فقدان مشروعیت ایدئولوژیک و تزلزل سیاسی دولت های سرمایه داری و شکست سیاست های امپریالیستی، همراه با امواج مختلف اعتراضات علیه کاپیتالیسم در عرصه های مختلف، و نیز بروز نمونه های اخیر چون یونان، تایلند، ایران و... همه و همه نشان گر ضرورت بازسازماندهی و جهت دهی جنبش های اجتماعی با سویه ضد سرمایه داری و تقویت رهبری طبقه کارگر جهانی است.

سال 89 نیز بدون شک سال حضور متشکل طبقه کارگر ایران در میدان مبارزه همه جانبه علیه سرمایه داری اسلامی و تمام مظاهر فاشیسم زاییده آن خواهد بود. برگزاری مراسم اول ماه و سپس اعتصاب سراسری مردم کردستان، از یک سو نیروی اصلی تحول و تغییرات بنیادین سیاسی و اجتماعی را به جنبش آزادی خواهانه جاری یادآور گردید و از سوی دیگر امید به مبارزه متشکل و شوق خیز برداشتن به سوی پیروزی را مشتعل کرد. اردیبهشت 89 مقطع مهمی از مبارزات است که باید در قدم های آتی مدام سر برگرداند و به آن نگریست...

 

خرداد  89  - مه 2010

برگرفته از نشریه سوسیالیست شماره پنجم

***

چهارشنبه 8 اردیبهشت 1389 

سوسیالیست : با سلام و تشکر از این که علی رغم مشغله بسیار دعوت نشریه سوسیالیست را برای مصاحبه پذیرفتید.

نخستین سوال را با روز جهانی کارگر شروع می کنیم .اول ماه مه سال 89 به نظر بسیاری از فعالین جنبش کارگری و جنبش سوسیالیستی علی العموم، دستاوردهای قابل توجهی برای جنبش طبقه کارگر ایران داشته است؛ بسیاری از فعالین روز جهانی کارگر امسال را نقطه عطفی دانسته اند که بعد از آن، ما شاهد یک تغییر فاز اساسی و جدی در تحرکات کارگری، تشکل یابی کارگران و تقویت قطب سوسیالیستی جنبش طبقه کارگر خواهیم بود. نظر شما در این رابطه چیست؟ اول ماه مه امسال چه ویژگی ها متمایزی داشت؟

منصور امیری: با سلام به شما دوستان عزیز که کماکان و خستگی ناپذیر سعی و تلاش کرده اید برای پیوند جنبش کارگری و دانشجویی و دیگر جنبش های آزادی خواهانه، درجهت رشد وشکوفایی وسازمان یابی آن ها برای پایان دادن به ستم و استثمار انسان به دست انسان و برپایی جامعه ای شورایی و الغای مناسبات سرمایه داری، جامعه ای به دور از جنگ و خونریزی، فقر و فلاکت، اعتیاد، فساد و مهار حرص عده ای معدود و انسان ستیز، که جز به نفع خود نمی اندیشند و برای نایل آمدن به خواسته های ضد بشری خود از هیچ جرم و جنایتی روی گردان نیستند. قبل از این که به سوال اول شما جواب دهم لازم می بینم کوتاه نظری برگذشته ی جنبش کارگری و دیگر جنبش های اجتماعی در ایران حداقل در این سی ساله گذشته داشته باشیم، چون من بر این باورم که هرگونه تحلیل راجع به هرتغیر و تحولی بدون درنظرگرفتن شرایط سیاسی اقتصادی، اجتماعی وجغرافیایی آن مکان، ضعیف و بدون پایه مادی اثرگذار در به وجود آوردن فضای دوستانه نقد و بررسی درجهت رشد و شکوفایی حرکت های سیاسی -اجتماعی جنبش های اجتماعی به طور عام و علی الخصوص جنبش کارگری و سوسیالیستی بی ثمر و دارای اثرات منفی نیز خواهد بود. جامعه کارگری ایران به علت عدم سرمایه گذاری درتولید و وجود نفت، این برکت باد آورده برای کسب سود و تجارت کالا و بهره ی به دست آمده از آن برای حاکمان ایران آتشی جان سوز بوده که مردم رنج کشیده و زحمت کش این مملکت را در باتلاق جهنمی خود فروبرده است. وجود بیش از65 درصد بیکار از میان واجدین شرایط کار در ایران این ارتش ذخیره کار را به پتکی سنگین در دست استثمارگران تبدیل کرده که از آن برای هر منظوری که بخواهند استفاده می کنند. از طرف دیگر این وضعیت سردرگمی بیش ازحد مردم تهی دست و زحمت کش، همواره برای جریانات مخالف حاکمیت نیز، گزینه مناسبی بوده که هرگاه خواسته باشند از طرف مقابل پوئنی بگیرند و یا برای نایل آمدن به اهداف فرقه ای خود از همین گزینه استفاده کرده و سعی کرده اند از همین پله بالا بروند؛ از طرف دیگر این قشر وسیع کارگر و زحمت کش به علت همین شرایط اجتماعی - اقتصادی که دارند از طرف برخی جریانات کارگری نیز به نوعی به فراموشی سپرده شده اند و در هر حرکت اعتراضی دو دستی آن ها را تقدیم به لیبرال ها ناسیونالیست ها و... می کنند و گویا ارتش ذخیره کار که بخشی از سیاست سرمایه برای استثمار بیش از حد طبقه کارگر است خود به خود به وجود آمده و نظام سرمایه داری هیچ نقشی در ازدیاد جمعیت و فرهنگ سازی برای آن ندارد. برای جامعه ای مانند ایران که خرافات و از خود بیگانگی بر مردمش حاکم بوده بهترین و کم هزینه ترین وسیله سرکوب و تسلیم عدم شناخت موقعیت و ظرفیت و توانمندی خانواده برای امرار معاش از طریق های ممکن بوده است، تصور بر این بوده یعنی در واقع این چنین فرهنگ سازی شده که روزی را روزی رسان می دهد و هرکس رزق خودش در پیشانیش نوشته شده است. پس تولید مثل و زاد ولد کنید نگران نباشید روزی، خودش به درخانه می آید، شما کافی است در را باز کنید! البته گذار از این وضعیت به زمان نیاز داشت که می بایست درک ولمس می شد که آیا چنین است که یک نفر باید خرج زندگی تمام افراد خانواده را تامین کند؟ با گذار از این شرایط توهم و خرافات است که هم اکنون با هر بهانه ای این مردم رنج کشیده و زحمت کش به عرصه مبارزه رو در رو آمده و حاکمیت را به چالش می کشند و این به لحاظ سیاسی عبور از دوران ناباوری انسان به خود و شناخت ظرفیت و توانمندیش است که اگر جریانات کارگری و ضدسرمایه داری در تقویت و ارتقایش به سمت وسوی طبقاتی سوق ندهند دنباله رو جریانات دیگر می شود و زمان دیگری لازم است تا براین ناملایمات و فریب کاری ها فایق آید. جنبش های اجتماعی به طور عام ازسال 57 کماکان و بدون وقفه برای دست یابی به خواسته های خود با سیستم استثمارگر سرمایه در ستیز بوده و برکسی پوشیده نیست که در این راه بسیار پیشروان خود را نیز فدا نموده اند؛ حال ممکن است درمیان این مبارزین ممکن است کسانی علی رغم نیت پاک ولی ازدیدگاه الغای مناسبات و پایان کارمزدی برخوردار نبوده و بیشتر آنان با توجه به درک ضعیف از چگونگی مبارزه برای نابودی استثمار و نوع تشکل یابی کارگری و صنفی- سیاسی خود در دامن تشکل های فرقه ای و رفرمیست گرفتار و درجا زده باشند. اما این به هیچ عنوان از شجاعت آنان در مقابله با ستم واستثمار نمی کاهد چرا که جامعه ایران کارگری و روستایی بود، آن هم به علت فقر شدید از رژیم گذشته و عدم تحصیل مناسب و امکانات ارتباطی که به توان آگاهی خود را از طریق آن بالا برد به ناچار به همین اندک درکی که از مناسبات سرمایه داری داشتند با آن به ستیز و مقابله برخواستند و تجارب گران مایه خود را برای ما به ارمغان گذاشتند و نباید فراموش کرد مبارزه کارگری و فعالان این عرصه در دامن مبارزات گذشته شکل گرفته و تکامل یافته اند و با استفاده از تجارب گران مایه این جنبش ها و علی الخصوص جنبش کارگری  و آموختن علم دانش طبقاتی سمت و سوی ضد سرمایه داری به خود گرفته و درجهت ایجاد تشکل های کارگری به نیرو و توان و درمحیط کار و زیست کارگری پیش می روند. فعالان درگیر در این عرصه نیز ضمن این که خود بخشی از طبقه کارگر هستند و حال درتشکل های به نام های مختلف متشکل شده و هرکدام بنا به رویکرد و دیدگاه طبقاتی خود درگیر فعالیت روزمره در جنبش کارگری و دیگر جنبش های اجتماعی هستند. اینان علی رغم هرگونه تمایز چهارچوب بسته خفقان حکومتی را شکسته و با رویکرد علنی وارد فاز نوینی از مبارزه رودررو با سیستم سرمایه داری شده اند و با وجود فشار و تهدید و ارعاب زیاد مرعوب نشده اند و کماکان درعرصه مبارزه توانمند وجسور هستند. البته نباید از قلم انداخت که درمیان معترضین چه آن ها که متشکل شده اند وچه آن طیف و دسته که هنوز به شیوه غیر تشکیلاتی دارند فعالیت می کنند تفاوت های فکری و نظری فاحشی هست که توضیح آن از عهده این بحث خارج است و جای تامل دارد، اما با وجود این جنبش های اعتراضی، هنوز تشکلاتی که بتواند درجهت الغای مناسبات سرمایه حرکت کند وجود ندارد و این بحث مهم روز است که از منظر و دیدگاه های متفاوت مورد نقد و بررسی است. من بر این اساس و بر پایه این داوری حرکت های کارگری و جنبش های موجود اعتراضی را درضدیت با سرمایه داری می بینم، چرا که این مردم معترض از فقر و فلاکت و بیکاری گرانی خفقان سرمایه داری استثمارگر به جان آمده اند؛ راست است هنوز نه طبقه کارگر و نه جنبش های اجتماعی دارای تشکل خود نیستند اما تشکل قارچ نیست که با باران سراز زمین درآورد، بلکه شرایط و زمینه خاص خود را می طلبد و دقیقن فرق رویکرد ضدِّ سرمایه داری با فرقه ای در همین است که آنان خود برای کارگران تشکل می سازند، ولی دیدگاه سوسیالیستی کارگری معتقد است که باور و یقین کارگر به تشکل و ایجادش به دست خودش است. تشکلی که با درک طبقاتی شکل نگیرد نمی تواند ضد سرمایه داری عمل کند هرچند درتقابل با آن قرارگیرد ولی درنهایت با رسیدن به کمی ازخواسته هایش تسلیم می شود. دوستانی که اعتراضات کارگری و شرایط مناسب پیوند جنبش های اعتراضی با جنبش ضد سرمایه داری کارگری مناسب نمی بینند، بهتر است تحلیلی هم دررابطه با علت وجود این جنبش های اعتراضی ارائه دهند، تاروشن شود که چه عواملی باعث شده است دفاع ازجریانات لیبرال (کروبی موسوی وامثالهم) و سبزها به برنامه دایمی غرب و دیگر هم قطاران آن ها تبدیل شود. اگر این جنبش ها برای غرب و درکل نظام سرمایه داری خطرساز ومشکل آفرین نیست چه ضرورتی دارد که با تمام توان به سبزها القایش کنند و هر روزه برای مهارکردن آن طرح و برنامه بریزند؟ بحث مهم این جاست که جنبش ضد سرمایه داری در ایران توانمند است و با وجود بحران های موجود و عدم توانمندی حاکمیت در مهار آن کارگران و زحمت کشان ایران در مسیر حرکت سیل قرار دارند و هر آن ممکن است که جنبش اجتماعی وسیعی شکل بگیرد که قطعا در چنین وضعیتی شرایط رهبری آن برای طبقه کارگر، از هر جریان دیگری محتمل تر است. چرا که تمام آن ها امتحان خود را پس داده اند و شکی نیست در چنین شرایطی کارگران متشکل شده و نقش تاریخی خود را ایفا خواهند کرد؛ چون شرایط و زمینه این تشکل یابی فراهم است؛ دولت مقتدری که هر صدای اعتراضی را در گلو خفه می کرد، آن چنان دست به عصا راه می رود تا شنبه ای دیگر بر عمر خود بیفزاید و از طرف دیگر دوستدارانش (دولت های سرمایه داری) درکل برایش دعاخوانی می کنند. چون تمام یارانشان چه در درون حاکمیت و چه در بیرون آن، توانمندی مهار بحران سیاسی، اقتصادی، اجتماعی ایران را ندارند و من نیز بنا بر همین تفسیری که داشتم جنبش کارگری ایران را درحال رشد وشکوفایی می بینم و این جنبش دارد در مسیر ضد سرمایه داری تقویت و پیشروی می کند. ازمنظر من آن چه مهم است، دستاورد سیاسی است که اول ماه مه امسال جریانات علی رغم دیدگاه های متفاوتشان برای تقویت جنبش در یک اتحاد عمل قرارداد. هرچند من ملاحظاتی بر این اتحاد عمل ها دارم  ولی درکل امیدوارکننده است و باید قطب سوسیالیستی کارگری آن بیشتر تقویت شود. وقتی حاکمیت با تمام توانش نمی تواند جلو برپایی مراسم روز کارگر را بگیرد، قطعا ادامه این مبارزه سهل تر و توانمندتر است. می دانیم که باحذف یارانه ها چیزی که برای مردم  قابل لمس است و احتیاج به کارشناسی ندارد دوازده برابر شدن قیمت برق آب گاز و مواد سوختی است و درمقایسه با آن افزایش 6 درصدی حقوق مزد بگیران است و اعلام خط فقر زیر900000 هزارتومان و حقوق کارگر303000 تومان و برای کسانی که تازه استخدام می شوند 250000 هزار تومان قابل پیش بینی است که جامعه ایران دچار چه بحران عظیمی می شود. بی شک تجارب هفت تپه وشرکت واحد برای کارگران ایران با وجود تمام ضعف وکم بود هایش چیزگران مایه ای بود که درجریان اعتراضات خود از آن بهره خواهند برد و در سیر مبارزاتی خود چاره ای جز متشکل شدن ندارند. لازم می دانم به نکته ای دیگر اشارتی داشته باشم. صرف تشکل یابی کارگران نمی تواند درجهت الغای مناسبات سرمایه داری گام بردارد ممکن است در تقابل با سرمایه قرارگیرد، ولی هدف ما از ایجاد تشکل، شورا با دورنمای الغای مناسبات سرمایه داری است که باید برای ایجاد این نوع تشکل تلاش کرد. اول مه امسال با اتحاد تشکل ها باب دیگری درروند مبارزه کارگری باز نمود در این جا بحث قطعنامه و یا صرف اتحاد عمل این یا آن تشکل مدّ نظر من نیست، بلکه به وجود آمدن شرایط مناسب برای این اتحاد عمل جای خوشحالی است در واقع زنگ هشداری است برای فعالان و زنگ خطری است برای حاکمیت برای فعالان سوسیالیست وضدسرمایه داری هشدار دهنده است بدین معنا که نباید در این شرایط که جنبش دارد جان تازه ای می گیرد در اتحاد عمل ها و شوراهای همکاری فرصت را به دست کسانی داد که درمبارزه کارگری می خواهند منافع جنبش را فدای منافع فرقه ای خود نمایند، بلکه باید کوشید همه را متقاعدکرد که درصورت وارد شدن در هر اتحاد و همکاری منافع جنبش بر هر چیز دیگر ارجحیت دارد که امسال اول مهِ نوید بخش، این رویکرد را بیشتر نمایان کرد.

 

سوسیالیست: یکی از برجستگی های اول ماه امسال، تشکیل شورای برگزاری مراسم روزجهانی کارگر بود، نقش این شورا را در برگزاری مراسم های متعدد و در شهرها و نقاط مختلف چطور ارزیابی می کنید؟ به نظر شما نسبت این شورا با قطعنامه 15ماده ای تشکل های کارگری سال 89 چه بود؟

 

منصور امیری:  نباید فراموش کنیم که شورا فقط برای یک حرکت مقطعی و زمانی تشکیل شد. چنین شورا و یا تشکلی از آن پتانسیلی برخوردار نیست که جواب گوی خواسته های گرایش شورای جنبش را بدهد. پس باید به همان اندازه از آن توقع داشت که در توان دارد. ما در شرایطی قرار داریم که هر اتحاد عملی که ظرفیت و توانمندی جنبش کارگری را بالا ببرد بپذیریم، نه بدین معنا که با حرکتی نمادین و خود محور خواسته باشیم نیازهای آنی و آتی جنبش را بر آورد کنیم، بلکه براین اساس که از هر طریق ممکن در ارتباط بیشتر با جنبش قرارگیریم و بر آن تاثیرگذاریم و لاجرم تا زمانی که طبقه کارگری فاقد تشکل طبقاتی وسراسری خودش است این اتحاد و هم کاری نیاز جنبش است. شاید گفته شود در این اتحاد عمل ها ممکن است جریانات خود محور رفرمیست و غیره وارد شوند، که عملکردشان درخدمت منافع طبقاتی کارگران نبوده و نباشد. این کاملا درست است هیچ شکی در این نیست که اتحاد عمل تشکل ها با هر اسمی دارای اشکالاتی هم هست ولی حداقل منفعتی که برای طبقه کارگر دارد این است که در امر مبارزه طبقاتیش این جریانات را نیز وادار به دنباله روی و حمایت از خود کرده است، به عنوان مثال همه از افزایش حقوق بیمه بیکاری برابری زن و مرد پرداخت حقوق های معوقه و دیگرخواسته های صنفی و سیاسی کارگران حمایت می کنند و در ردیف همین خواسته ها و بیانیه ها ایجاد تشکل شورای کارگری که می تواند درجهت الغای مناسبات سرمایه داری وکارمزدی پیش برود آمده است فعالان ضد سرمایه داری وسوسیالیستی در این اتحاد عمل چیزی را از دست نداده اند، بلکه به حامیان خود افزوده اند.گرایش ضدسرمایه داری با قرنطینه کردن به وجود نمی آید و تقویت نمی شود، بلکه برای انقلاب اجتماعی نیاز دارد که دیگر جنبش های ضداستبدادی و ظالمانه  درجهت پیش برد جنبش طبقاتی کارگران و الغای مناسبات سرمایه داری سمت و سوی طبقاتی بخشیده و به زیر لوای پرچم شورای کارگری در آورد. اگر فعالان کارگری با این رویکرد برای ایجاد این شوراها در مقاطع دیگر مناسبت ها و شرایط لازم گام بر دارند مثبت و مفید است و نقش شورای اول مه را باید دراین چهارچوب زمانی و برای پیشبرد اهداف منتشره در قطعنامه آن مورد نقد و بررسی قرار داد. نباید گفت که تمام عملکرد چنین شورایی، ایدئال یک جریان کارگری ضدسرمایه داری است، بلکه باید از پیامد های مثبت و منفی آن در جریان برگزاری اول مه قضاوت کرد که تاثیرات وجودی آن به مراتب بیشتر از نبودش بوده است و قوت قلبی بود برای برگزارکنندگان امسال. قاعده کلی این است که وقتی چند جریان می خواهند در یک اتحاد عمل فراخوان و یا قطعنامه ای منتشر کنند، تمام طرف های درگیر سعی می کنند دیدگاه خود را بر آن غالب کنند ولی من در این قطعنامه دیدگاه شورای کارگری را غالب دیدم که با توجه به نسبت تعداد تشکل ها قطعنامه ازگرایش سوسیالیستی برخوردار است.

 

سوسیالیست: همان طور که همه دیدیم جریانات سیاسی راست و رفرمیست و سخنگویان جنبش سبز علی رغم تبلیغات کاذب و تلاش های گسترده شان برای مصادره مراسم روزجهانی کارگر، و ایجاد شکاف در صف مستقل طبقه کارگر و حقنه کردن برخی خواست ها و مطالبات انحرافی به کارگران و زحمتکشان، نتوانستند نتایج سیاسی و طبقاتی برگزاری مراسم های متعدد روز جهانی کارگر و دستاوردهای آن را به حساب خود واریز نمایند. به نظر شما چه عواملی در ناکامی این جریانات موثر بود؟

منصور امیری:  برای اولین بار نیست که جریانات خدمت گذار سرمایه داری می کوشند از زاویه دفاع از منافع کارگران با جلب حمایت آن ها پله ترقی خود را باز یابند. البته بسیار مواردی است که دراین امرکام یاب نیز شده اند، هم چنان که می خواستند از حرکت اعتراضی مردم رنج کشیده و ستم دیده ایران در جریان حوادث بعد از انتخابات را به نفع جناحی از حکومت استفاده نمایند و هم چنان که خود می دانید تمام رسانه های خارجی از لیبرال و ناسیونالیست های حلقه به گوش غرب تلاش کردند حرکت اعتراضی مردم را به نفع جناح شکست خورده انتخابات جلوه دهند، غافل از این که جناح موسوم به سبز خود بارها اظهار داشتند که ما شعار ساختارشکنانه نمی دهیم و به اصل ولایت پایبند هستیم، فقط نگرانی آن ها از این بود که مبادا عدم ناتوانی جناح دیگرحاکمیت از به زانو در آوردن مردم معترض و رنج کشیده ایران، باعث بروز خطرات جبران ناپذیر شود. چون اینان از تجارب دهه شصت برخوردار بودند و با قتل عام مبارزین برای مدتی بر حرکت اعتراضی کارگران و محرومان جامعه فایق شدند. آن ها بهتر از جریان رقیب، قدرت مردم کارگر و زحمت کش معترض را شناخته بودند و می دانستند دارد ازکنترل خارج می شود؛ می دانستند در جریان مبارزه رو در رو با سرمایه فعالان جان سختی پرورده و پا به عرصه وجود گذاشته اند؛ می دانستند که دیگر نمی توان به راحتی کشت وکشتار کرد و در فکر چاره ای بودند که هم مردم ناراضی را  آرام و هم پایه های لرزان حاکمیت خود را بازسازی کنند و به همین منظور در هر شرایط می کوشند از هر حرکت اعتراضی به نفع خود سود ببرند. اما وجود تشکل های فعالان کارگری و طرح و برنامه آن ها برای روز جهانی کارگر و انتشار و پخش تراکت و نوشته جات و آشنای بخشی از طبقه کارگر با آن ها و ارتباطاتی که با هم دارند و هم چنین فشار بیش از حد حاکمیت به سطح زندگی کارگری و حقوق بگیران و عدم اطمینان آن ها به حاکمیت (درواقع این عدم اطمینان شکاف بزرگی درمیان حاکمیت و مردم به وجود آورده است) و فقر و فلاکت روز افزون چیزی را برای تمکین مردم به حاکمیت ازخود برجای نگذاشته است که بار دیگر فریب آن ها را بخورند و از طرف دیگر، خود آگاهی کارگران در جریان سی سال حاکمیت استبداد دارد به طرف خود سازمان یابی آن ها پیش می رود و تلاش و فعالیت فعالان این عرصه نیز به همین منظور چشم گیر بوده است. در راستای این مبارزات طبقه کارگر ایران رهبرانی پرورش داده است که در سمت وسو دادن به خواسته های طبقاتی خودشان چه بسا ازهیچ چیز دریغ نکرده اند. دیگر حامیان سرمایه نمی توانند به سادگی کارگران را مرعوب کنند و هم چنین متشکل شدن فعالان کارگری و برخی ازکارگران به مراتب توانسته است در مقابل جریانات سرمایه داری ایستادگی کند و آن ها را رسوا نماید و وجود ارتباطات رسانه ای درسرعت دادن به ارتباط گیری کارگران و فعالان شان بی تاثیر نبوده است.

 

سوسیالیست: مساله تشکل یابی طبقه کارگر یکی از اصلی ترین مطالبات طبقه کارگر در سال های اخیر بوده که فعالین و پیشروان کارگری به طور جدی آن را  به مثابه مهم ترین ابزار طبقاتی کارگران در مسیر مبارزاتشان دنبال کرده اند و با وجود موانع عینی که  بر سر راه  تحقق این تشکل ها بوده، اما قدم های جدی در این راه برداشته شده است؛ به نظر شما، از اول ماه مه امسال در مسیر تشکل یابی طبقه کارگر چطور می توان بهره برد و گامی بلند به پیش برداشت؟

منصور امیری:  تشکل یابی کارگران جدا از این که یک امر مبارزاتی است که بدون تشکل نایل آمدن به خواسته ها و حفاظت از دستاوردهای مبارزه امکان پذیر نیست. هم چنین کارگر آگاه به منافع باید علاوه برخواسته های صنفی در جریان رو در روی با سرمایه بکوشد تشکل طبقاتی خود را به وجود آورد و برای الغای مناسبات استثمارگر بکوشد. جز با این دورنمای مبارزاتی هرگونه مبارزه کارگری با هر تشکل، محکوم به شکست است. در این شرایط که بیشتر واجدین کار در ایران بیکار هستند و هر روزه شاهد بیکاری جمع وسیعی از شاغلین نیز هستیم، تشکل کارگری توانمند با رویکرد شورای و ضد سرمایه داری باید فراگیر باشد. یعنی نباید در ایجاد تشکل، کارگران فصلی بیکار را فراموش کرد. تشکلی که دامنه فعالیتش در میان صنف های متفاوت کارگری نباشد شکننده و سست است. سرمایه داری کوشیده برای سهل تر شدن استثمارش در میان فروشندگان نیروی کار تفرقه و دوگانگی ایجاد کند. نباید تسلیم این کار غیرانسانی آن ها شد. باید طبقاتی متشکل شد و مبارزه کرد. در اول مه امسال باید دید ما کارگران نسبت به گذشته باز تر باشد، ما هر روزه شاهد اخراج تعدادی از مزد بگیران هستیم نباید فراموش کنیم این ارتش ذخیره کار عمدی به وجود آمده تا با عَلم کردن هم طبقه ای های بیکارمان بیشتر ما را استثمارکنند و به زنجیر بکشند، نباید در بیان خواسته هایمان آن ها را فراموش کنیم، باید در ایجاد تشکل نیز با ما هم سو و هم جهت شوند. تشکل کارگری را باید در محل کار و زندگی ایجاد کرد، اگر برای ایجاد تشکل فقط به محیط کار بسنده کنیم، جمع وسیعی از هم قطارانمان خواسته یا ناخواسته از ما جدا می شوند.

 نباید فراموش کنیم بیکاران و کارگران فصلی بسیار ازکارگران شاغل محروم ترند و بیشتر آنان درفقر و فلاکت شدید روزگار را سپری می کنند. هم چنان که در اول مه امسال با یکدیگر هم صدا بودیم، در ایجاد تشکل طبقاتیمان نیز هم سو و هم صدا شویم. اگر فعالان توانستند با ایجاد شورایی صرف نظر از هرگونه دیدگاه با هم به امر مبارزاتی کارگران متکی باشند و درجهت تقویت آن بکوشند، چرا ما کارگران برای متشکل شدن گام بر نداریم زیر شرایط مناسب است و کارگران باید به این احساس نیاز پی ببرند و متشکل شوند.

 

سوسیالیست: علاوه بر جریانات راست و رفرمیست که صراحتا سیاست طبقاتی شان در تقابل با استراتژی های سوسیالیست ها در جنبش طبقه کارگر قرار دارد و به وضوح اخلال می کنند، و علاوه بر سرمایه داری حکومتی که از طرق مختلف قانونی و نانوشته استثمار طبقه کارگر و سودمحوری را در دستور کار روزانه خود دارد، جریانات رفرمیست و سازشکاری در جنبش طبقه کارگر نفوذ می کنند که گاه پوشش های چپ و رادیکال به جریانات خود می دهند و عملا سیاست سازش طبقاتی را پیش می برند و سعی در ایجاد شکاف در جناح چپ جنبش کارگری دارند. فکر می کنید با توجه به شرایط جدید و دوره نوینی که مقابل جنبش طبقه کارگر قرار گرفته، چگ.نه می توان این جریانات را افشا و خطرات آن ها را خنثی نمود؟

منصور امیری:  من در این شرایط هیچ واهمه ای ازجریانات راست و رفرمیست ندارم، چرا که شرایط حاکمیت طوری است که زمینه رفرم وجود ندارد. در شرایطی زمینه مناسب برای رفرم وجود دارد که توان تولیدی حاکمیت درحدی باشد که جواب گوی نیاز بخش وسیعی از مزد بگیران باشد؛ یعنی با تولیدی که انجام می دهد علاوه بر این که شاغلین را راضی کند بخشی از سود به دست آمده را در راه تامین خدمات اجتماعی و از جمله بیمه بیکاری هزینه کند. این حکومت به جز صنایع نفت وگاز و تا حد کمتری از آن ماشین سازی،چیزی ندارد و ستون فقرات تمام تولید ایران را دارد ویران می کند. این رژِیم نه می خواهد درمسیر تولید گام بردارد و نه در توانش است. حاکمیتی که هرروزه اختلاس سرانش توسط خودشان آشکار می شود، به خوبی می داند پایه دار نیست و هرکس در فکر پرکردن کیسه خودش است پس لازم نیست نگران جریانات راست رفرمیست باشیم، این ها نه درمیان حاکمیت جای دارند نه برای طبقه کارگر حرفی برای گفتن، این ها با عملکرد بدون نتیجه خود رسوا می شوند.

 

سوسیالیست: علی رغم فشار و سرکوب های شدید، شاهد رشد و گسترش گرایش چپ و سوسیالیست در بین دانشجویان هستیم. بدون شک استراتژی دانشجویان سوسیالیست طی سال های اخیر همیشه این بوده که خود را در پیوند با جنبش طبقه کارگر تعریف کنند. با توجه به تجربیاتی که چپ دانشجویی طی سال های گذشته از سر گذرانده و با توجه به دوران مهمی که پیش روی مجموعه فعالین سوسیالیست قرار دارد، فکر می کنید مهم ترین وظایف دانشجویان سوسیالیست در پیوند با فعالین و جنبش طبقه کارگر چه می تواند باشد و چطور دانشجویان سوسیالیست می توانند در پیشبردن استراتژی سوسیالیستی در جنبش کارگری و در جنبش دانشجویی قدم موثری بردارند؟

منصور امیری: در جریان مبارزات کارگری بخش پیشرو آگاه جنبش که همیشه بیشترین آسیب ها را متحمل شده، بخش دانشجوی آن بوده است. این جنبش بعد از گذار از بحران های زیاد نظری - فکری حداقل در این دو دهه ی گذشته خود را بازیافته و هم اکنون جای خوشحالی است که همگام با جنبش کارگری سمت و سوی طبقاتی خود را یافته است. البته گرفتاری در دامن فرقه گرایی، تنها مریضی جنبش دانشجویی ما نبود، بلکه جنبش کارگری هم بسیار از این وضعیت ضررمند شد و آسیب دید. این دیدگاه غیرطبقاتی هم اکنون نیز دارد جان سختانه درمقابل گرایش چپ سوسیالیستی مقاومت می کند. البته به مراتب ضعیف تر و شکننده تر از قبل و مضرات آن را درسال های گذشته با طعم تلخش چشیدیم، اما با وجود این مشکلات و معضلات سر راه، این جنبش سرفراز با مبارزه نظری، خود را از دامن گرایشات فرقه ای و غیر سوسیالیستی رهانید، اما هنوز هم به ناچار باید گفت با توجه به انتظاراتی که از آن می رود (به عنوان بخش پیشرو) نتوانسته است وارد جایگاه واقعی طبقاتی خودش شود. تا زمانی که این جنبش درحرکت ارگانیک و تنگاتنگ با جنبش کارگری قرار نگیرد و به نوعی در آن ادغام نشود ازجایگاه وجودیش که لازم ملزوم هم هستند به دور استو فعالان این عرصه باید در میان کارگران حضور یابند با آن ها باشند و درجهت سازمانیابی کارگری بکوشند. همه می دانیم مبارزه با اتحاد و همفکری برای رسیدن به سازمانیابی قدم اول است اگر دانشجویان پیشرو سوسیالیست در این امر مهم نتوانند هم سو و هم جهت حرکت کنند، عملا از جای گاه جنبشی اجتماعی - کارگری فاصله گرفته و علی رغم آن چه می گویند، دنباله رو جریانات شده و از ایفای نقش تاریخی خود محروم می شوند. اگر مبارزه طبقاتی به رهبری طبقه کارگر مد نظر است، باید همگی با هم متحد شده و توان و ظرفیت مبارزاتی خودمان را بالا ببریم. اگرگرایش سوسیالیستی کارگری به تواند ارتباطش را با جنبش کارگری مستحکم کند، هم توانمندی جنبش تقویت می شود و هم ضریب ایمنی این فعالان نیز گسترش می یابد. حال مقایسه کنید فعالان کارگری با دانشجویی چون در ارتباط ارگانیک با زمینه مادی خود (کارگران) نیستند، به مراتب آسیب پذیر ترند پس باید همه به این عرصه از مبارزه روی آوریم و پیوندمان را درجهت  مبارزه طبقاتی برای ایجاد تشکل کارگری به کارگیریم.

موفق باشید و سرفراز

 خرداد  89  - مه 2010

برگرفته از نشریه سوسیالیست شماره پنجم

 

 
تکثیراز جهانگیر محبی
 
ارسال به: اعضای گروه یاهو،گوگل،شخصیتهای سیاسی-اجتماعی-اقتصادی
فرهنگی-هنری،احزاب،سازمانها،نشریات،رادیوها،تلویزیون ها
انجمنهای زنان-دانشجویان-دانش آموزان-معلمان-روزنامه نگاران
وبلاگ نویسان،سندیکاهای کارگری و سایت ها درداخل وخارج ازکشور
 
 
 


__._,_.___
Recent Activity:
This is a non-political list.
MARKETPLACE

Stay on top of your group activity without leaving the page you're on - Get the Yahoo! Toolbar now.


Get great advice about dogs and cats. Visit the Dog & Cat Answers Center.


Get real-time World Cup coverage on the Yahoo! Toolbar. Download now to win a signed team jersey!

.

__,_._,___

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ