کتاب های فارسی - آرشیو این وبلاگ در پایین صفحه قرار دارد

stat code

stat code

۱۳۸۹ خرداد ۲۷, پنجشنبه

Re: [farsibooks] Fw: شکست یا اعت�

 

جناب محبی! با سلام و خسته نباشید فراوان

دو نکته در باره  ایمیل تان 

شرط اول هر برخورد نظری این است که نوشته کامل مذکور را ضمیمه کرده و یا لینک آنرا برای خوانندگان ارسال داریم که بدانند محتوی نوشته چه بوده تا آنها را در دیدگاه های خود " کامل" دخالت دهیم .  .ضمن اینکه آیا من و شما " در میدان توپخانه تهران" مشغول نوشتن سطور مان هستیم؟ 

امید که از یادآوری این دونکته کدر نشده باشید

پیروز باشید  

برای اطلاع بیشتر خوانندگان محترم لینک مقاله شباهنگ راد را تقدیم حضورشان میکنم و توجه تان را به قسمتی که میگوید" نظر دهید" جلب میکنم که میتوانید نظرتان را در آنجا منعکس کنید

 

چند ماهی جامعه‏ی ایران شاهد اعتراضات مردمی در ابعادی وسیع بود؛ اعتراضاتی که بالطبع می‏توان از میان آن درس‏های فراوانی را به بیرون کشید و به عنوان متد و سر فصل‏های نظری - آموزشی خود قرار داد. می‏توان یک‏بار دیگر نگاهی هم به چند ایده‏ی اساسی طرح شده در درون اپوزیسیون مدافع‏ی سرمایه و هم‏چنین نیروهای موجود در خارج از کشور انداخت و به این جمع‏بند دست یافت که جدا از بی‏دخالت‏گری‏های عملی، از زاویه‏ی سیاسی – نظری تا چه اندازه این ایده‏ها منطبق بر واقعیات بوده است و کدامین‏یک، در خلاف منفعت توده‏ها و در بی وظیفه‏گی سیاسی و یا این‏که کدامین‏یک نمایان‏گر ذوق‏زدگی و تحریف حقایق اعتراضات اخیر مردمی‏ بوده است.

در حقیقت از میان نظرات متفاوت ارائه‏ داده شده می‏توان چهار نظر را بعنوان رکن اساسی ایده‏های طرح شده مورد بازنگری و بررسی قرار داد و به درستی و یا بنادرستی‏ آن‏ها پی بُرد؛ نظرات و ایده‏هایی که بی شک دارند از منفعت سیاسی – طبقاتی‏ای پیروی می‏نمایند و مبلغ سیاست‏های معین‏اند.

۱.    تفکری‏ست که همواره دارد چراغ راهنمای خود را هم‏زمان با اپوزیسیون دولتی نظام جمهوری اسلامی از جمله خاتمی، موسوی، کروبی و امثالهم خاموش و روشن می‏نماید و تا به حال و در عمل هم نشان داده‏اند که سیاست‏ها، سازماندهی و شعارهای‏شان در خدمت و تقویت بخش‏هایی از جناح‏های حکومتی و سرمایه است.

۲.    نظری بر آن است‏که اعتراضات اخیر مردمی من‏حیث‏المجموع، به دلیل این‏که پرچم "سبز" را در دست گرفته است، "ارتجاعی"‏ست و شرکت در آنرا دارد، آب به آسیاب ریختن سرمایه و در خلاف منفعت کارگران و زحمت‏کشان توضیح می‏دهد.

۳.    عده‏ای دیگر بر این عقیده‏اند، که تحرکات اخیر ماحصل فعالیت‏های سازمانی – حزبی, سازمان و جریان متبوع‏شان بوده است و هم‏چنین دارند سخن از "انقلابی" دیگر می‏گویند و یا این‏که بر این باوراند اعتراضات مردمی کاملاً "سبز" را دور زده است و عناصر و وفاداران به نظام جمهوری اسلامی هیچ جایگاهی در میان مردم نداشته و ندارند.

۴.    نظر دیگری بر این اعتقاد است‏که اعتراضات مردمی بدلیل تنوع طبقاتی در درون جامعه‏ی ایران، از لایه‏های متفاوتی تشکیل گردیده که طبعاً هر یک از اقشار و طبقات شرکت کننده در آن در تقابل با منفعت سران حکومت جمهوری اسلامی ذینفع‏اند و به‏همین دلیل وظیفه‏ی کمونیست‏ها و نیروهای انقلابی می‏داند تا به هر طریق ممکنه، بر رادیکالیزم مبارزات مردمی بی‏افزایند. 

بی تردید در میان نظرات فوق، حکایت و وضعیت دسته‏ی اوّل کاملاً روشن است و اینان کاری به منفعت کارگران و زحمت‏کشان ندارند و در حقیقت حساب‏شان با حساب انقلاب و مدافعین منافع‏ی توده‏های محروم مشخص و معین می‏باشد. اینان – از جمله سازگارا، گنجی و نیروهائی هم‏چون اکثریت (اگر چه می‏بایست تفاوت‏هایی از زوایای متفاوت فیمابین آنان قائل شد) – به اثبات رسانده‏اند که کار و بارشان با انقلاب نیست و هیچ‏گونه تعلقی به این صف و انقلاب و مردم ندارند؛ به اثبات رسانده‏اند که سیاست‏شان، سیاست چانه‏زنی با بالاهائی‏ست و دائماً دارند نقش سوپاپ اطمینان سرمایه در درون جامعه را ایفاء می‏نمایند؛ نشان داده‏اند که وظیفه‏ای به غیر از به انحراف کشاندن اعتراضات بحق توده‏های محروم ندارند و هر زمان که جنبش‏های اعتراضی به سمت ارگان‏های سرکوب‏گر نظام نشانه گرفته است، با شتابی دو چندان به میدان آمده‏اند و در وصف عدم بکارگیری خشونت و بر نتایج "مخرب" آن سخن راندند و به تبلیغ و ترویج مبارزه‏ی بی سرانجام و "مسالمت آمیز" پرداخته‏اند. واضح است‏که جایگاه این نظر و علی‏رغم بسیج و گردآوری نیروی وسیع بی‏مایه است و منفعت‏شان با حفظ و پایداری مناسبات ظالمانانه‏ی سرمایه‏داری گره خورده است. متأسفانه باید اذعان نمود که این تفکر بر خلافِ دیگر نظرات و بنابه ده‏ها دلیل دیگر دست بالا را دارد و به همین اعتبار هم توانسته است، من‏حیث‏المجموع اعتراضات مردمی را بر اساس شعارها و منفعت درازمدت خود سازمان دهد.  

در حقیقت کارکرد این جناح از سرمایه و مدافعین‏اش را می‏توان در چند دهه‏ی اخیر و در دوران حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی بخوبی نشان داد و به اثبات رساند که این عناصر و جریاناتی هم‏چون اکثریت وظیفه و مسئولیت‏شان چیزی جز به انحراف کشاندن مبارزات توده‏ای نیست. بدون کمترین شک و شبهه‏ای تکلیف انقلاب با این دسته از عناصر و جریانات روشن می‏باشد و اینان را باید و می‏بایست بعنوان سموم جنبش‏های اعتراضی به حساب آورد. به بیانی حقیقی باید گفت که این پایداران به نظام سرمایه‏داری روزی در هیبت "اصلاح طلبی" به میدان می‏آیند و روزی دیگر دارند افکار و تن خود را با رنگ "سبز" و آن‏هم به بهانه‏های واهی‏ای هم‏چون "جنبش رنگین کمان" آغشته می‏نمایند. طرد و افشای بیرحمانه‏ی این عناصر و جریانات از میان خودی‏ها، از ملزومات اولیه‏ی فعالیت‏های انسانی‏ست. باید آگاه بود که خم شدن در زیر چنین پرچم‏هایی در خدمت به رشد افکار عمومی و در خدمت به شکوفائی مبارزات توده‏ای نیست و ریشه‏ی جنبش‏های اعتراضی را از درون می‏خشکاندد. بنابر این وظیفه‏ی هر عنصر مدافع‏ی منافع‏ی مردمی‏ست تا ضمن خط کشی آشکار با مدافعین سخت‏کوش سرمایه هر چه بیش‏تر ماهیت کثیف آنانرا در اذهان عمومی بر سازند.

در تقابل با اپوزیسیون ضد انقلاب و هم‏چنین در خلاف نظر فوق، ما شاهد ایده‏های بناصحیح عناصر و احزابی هم‏چون "حکمتیست"ها در درون هستیم که دارند کلیت اعتراضات مردمی را یک‏جا به حساب "سبز" واریز می‏نمایند و بدنبال جنبش‏های اعتراضی "پاک" و "منزه"اند. باید گفت که حاملین نظر فوق از همان آغاز, دور اخیر اعتراضات مردمی تکلیف خود را با آن روشن نموده‏اند و کاری به آن ندارند که هر جا مردم علیه‏ی حاکمان زورگو بپاخاسته‏اند، کمونیست‏ها هم می‏بایست حضور یابند و به توضیح سیاست‏ها و عمل‏کردهای ناصحیح آن‏ها بپردازند؛ کاری به آن ندارند که مردم خواسته‏ها مملوسی دارند که بر گرفته شده از عینیت مبارزه‏ی سخت و طاقت‏فرسای طبقاتی‏ست؛ مهمتر از همه‏ی این‏ها کاری به این ندارند که کمونیست‏ها صرفاً و صرفاً، بدنبال جنبش "خالص" و "بی ایراد" نیستند و تنشه‏ی بروز چنین وضعیت و رخ‏دادها و اعتراضات مردمی‏اند. روشن است‏که کمونیست‏ها با چنین اهداف و چشم‏اندازهای روشنی به میدان می‏آیند و بر این باوراند که بدون ارتباط و نفوذ در درون جنبش‏های اعتراضی، سخن گفتن از پیشرفت و بالندگی مبارزات مردمی بی معناست. به بیانی روشن آرمان کمونیستی آرمان دخالت‏گری‏ست؛ آرمانی‏ست که "حکمتیست"ها، بنابه خصوصیات و افکارشان از آن فاصله گرفته‏اند و به هیچ صراطی هم مستقیم نیستند و نمی‏خواهند به این جمع‏بند دست یابند که جنبش همگانی مردمی، جنبش حامل تضادها و جنبش طبقاتی‏ست. نمی‏خواهند افکار خود را با منطق و وظایف کمونیستی منطبق نمایند و نمی‏خواهند بخود بقبولانند که کمونیست، جریان و یا احزاب کمونیستی‏ای که دارند به خصوصیات متضاد مردم، خیابان و نقش عنصر روشنفکر، از خود بی توجه‏ای کامل نشان می‏دهند قادر به روشنگری و بارآوری اعتراضات مردمی نیستند؛ به عبارتی حقیقی باید گفت که اینان اساساْ با خیابان‏ها مشکل دارند و بنابه ده‏ها دلیل هم نمی‏خواهند درک نمایند که خیابان، مردم و اقشار متفاوت را در خود جای داده و مبین منافع‏ی متفاوت طبقاتی‏ست. این خاصیت گردهمائی‏های خیابانی‏ست. به این دلیل که خیابان‏ها محل تقاطع خواسته‏های متفاوت درونی و بیرونی و حامل تضاد منافع‏ی طبقات حاکم با طبقات انقلابی از یک‏سو و تضاد درون اقشار و طبقات انقلابی از سوی دیگر است.

براستی که فارغ از همه‏ی این‏ها در کدام متون مارکسیست – لنینیستی آمده است‏که مردم بخودی خود و بدون دخالت‏گری‏های کمونیست‏ها قادراند قدراه‏بندان را از سر راه خود بر دارند و هم‏چنین قادراند مبارزه‏ی جهت‏دار و هدف‏مندی را سازمان دهند؟ مگر به غیر از این است‏که این‏ها از زمره وظایفِ پیشاهنگان و نمایندگان سیاسی آنان در قبال حاکمان می‏باشد و مگر به غیر از این است‏که بدون نقش‏آفرینی مدافعین توده‏های محروم کار انقلاب با دست‏اندازهای بی‏شماری مواجه خواهد گردید؟ 

در هر صورت ایده‏ی فوق و برخورد "حکمتیست"ها نسبت به اعتراضات مردمی را اصلاً و ابداً نباید به حساب وظایف کمونیستی گذاشت. چرا که کمونیستِ مدافع‏ی محرومان و استثمارشوندگان، بیزار از اعتراضات مردمی نیست؛ چرا که بر این باور است ظلم و ستم در ایران دامان تمامی اقشار و طبقات انقلابی را در بر گرفته است و رژیم جمهوری اسلامی هم سی سالی‏ست که دارد به یُمن زور و سلاح، اعتراضات بحق آنانرا به عقب می‏راند. سرکوب کارگران، دست‏اندازی به جان و مال زحمت‏کشان، تعرض به میادین آموزشی و دخالت در تعیین دروس دانشجویان، جداسازی دختران و زنان با پسران و مردان، تحمیل فرهنگ و نوع, زندگی دل‏بخواه‏ی خود به میلیون‏ها انسان محروم و غیره بنوبه‏ی خود نمایان‏گر بی افقی زندگی آنانی‏ست که روزانه دارند مورد تعرض وحشیانه‏ی حاکمان زورگو قرار می‏گیرند. سی سالی‏ست که چنین وضعیتی دارد بر شانه‏های کارگران و زحمت‏کشان و فرزندان‏شان سنگینی می‏کند و بموازات آن‏ها سی سالی‏ست که مخالفین و معترضین به چنین سیستم و مناسباتی، با ظالمان در گیراند و در میادین متفاوت و در خیابان‏ها دارند سران حکومت را به چالش می‏کشند. این سیمای جامعه‏ی ایران و اوضاع معیشتی - سیاسی میلیون‏ها انسان زحمت‏کش است. واضح است‏که جنبش مردمی، با تنوع طبقاتی معنا می‏یابد و مهمتر از همه‏ی آن باید عمیقاً بر این باور بود که جنبش مردمی، جنبش یک‏دست و جنبش طبقه‏ی خاص و معینی نیست بلکه متشکل از همه‏ی طبقات و اقشار ستم‏دیده است. در بستر چنین حقایق و اوضاعی وظیفه‏ی کمونیست مدافع‏ی منافع‏ی توده‏های ستم‏دیده، دخالت‏گری فعال و به تبع از آن‏ها افشای ماهیت لمیدگان درون انقلاب است. بنابر این ضروری‏ست تا به درون جنبش‏های اعتراضی نفوذ نماید و شعارها و سیاست‏های انحرافی آنانرا به سمت شعارها و سیاست‏های صحیح و اصولی سمت‏و‏سو دهد؛ به دلیل این‏که دشمنان مردم، همه‏ی تلاش‏شان بر آن است تا هدایت مبارزات اعتراضی را در دستان خود قبضه نمایند و مانع‏ی رادیکالیره شدن هر چه بیش‏تر آنان گردند. این کار معین و دیکته شده‏ی دشمنان کارگران و زحمت‏کشان است و در مقابل وظیفه‏ی روتین و اولیه‏ی هر کمونیستی‏ست تا دشمنان مردم را در حوزه‏های متفاوت خلع سلاح نماید. 

با این اوصاف می‏بایست مختصات خیابان‏ها و نیروهای درگیر در آنرا بدرستی شناخت و گره‏های کور و نا سر انجام آنرا با شکیبائی کمونیستی باز نمود. شکی در آن نیست که انجام این‏کار صرفاً و صرفاً بر عهده‏ی کمونیست‏های جدی و متعهد به آرمان‏های کارگران و زحمت‏کشان است. به دلیل این‏که خودِ توده‏ از درک واقعی و عمیق تضادها و هم‏چنین از درک و شناخت ماهیت عناصر وابسته به سرمایه ناآشنا و ناتوان است. به دلیل این‏که شناخت‏اش همواره نسبت به محیط و عناصر خزنده، احساسی و ناپخته است. اگر بر این باور باشیم که توده بخودی خود قادر به درک عمیق پدیده‏ها و راه و رسوم صحیح و بی ایراد مبارزاتی‏ست، آن وقت چه نیازی به کمونیست‏هاست؟ مگر خاصیت کمونیست‏ها در چنین برهه‏هایی از زمان معنا نمی‏یابد و مگر در چنین دورانی نیست که می‏بایست با تمام وجود پای به میدان بگذارند و به روشنگری و هدایت مبارزات مردمی بپردازند و دشمنان مردم را از صفوف‏شان طرد نمایند؟ به غیر از آن است‏که کمونیستِ مدافع‏ی جنبش‏های اعتراضی بدنبال جنبش, بدون ایراد و بدنبال جنبش حالص نیست و همواره در پی آن است تا با اتخاذ سیاست‏های صحیح، طبقات متفاوت ستم‏دیده را حول شعارها و منافع‏ی مشترک علیه‏ی سرمایه و ظالمان سازمان دهد؟ این‏ها از جمله وظایف پیش پا افتاده و روشنی‏ست که بعضاً کمونیست‏ها و بویژه "حکمتیست"ها دارند از انجام آن سر باز می‏زنند. اگر چه باید اذعان نمود که از یک‏طرف "حکمتیست"ها کلیت مردم و اعتراضات براه افتاده را با الفاظی هم‏چون "جنبش ارتجاعی" استقبال نموده‏اند و دارند آنرا بدرقه می‏نمایند و از طرف دیگر هم‏زمان و عملاً با براه‏اندازی کمپین‏های متفاوت در اینور و آنور به حمایت از همان اعتراضات "ارتجاعی" برخاسته‏اند. البته تناقضی که حاملین این افکار از ابتدا با آن رو در رو بوده‏اند که بی تردید پاسخ و توضیح دلائل آن، به عهده‏ی خود آنان است. 

خلاصه این‏که اگر ایده‏ی فوق، کلیت اعتراضات مردمی را به "ارتجاع" منتسب نموده است، بوده‏اند عناصر، سازمان‏ها و احزابی هم‏چون "حزب کمونیست کارگری ایران"، که منکر سیطره‏ی رنگ "سبز" و رهبری موسوی و کروبی بر اعتراضات مردمی بوده و می‏باشند. اینان با ذوق‏زدگی تمام دارند از "انقلابی" دیگر سخن می‏گویند و تاکیدشان بر آن بوده و است که مدافعین سرمایه هیچ جایگاهی در میان مردم نداشته و ندارند!! به دنبال آن عده‏ای ساده اندیش هم با "تحقیقات" خود پی بُرده‏اند که این جنبش از همان نیمه شب ۲۲ خرداد موسوی و امثالهم را دور زده است و با واژه‏های غیر واقعی‏ای هم‏چون "اعتلا"ی جنبش، مردم "آگاه" و "انقلابی"، آگاهانه به تحریف حقایق پرداخته‏اند!!! اگر مدافعین ایده‏ی "جنبش ارتجاعی" بر وظایف روشنگری خود خط بطلان کشیده‏اند، ایده‏ی فوق یعنی مدافعین "انقلاب" براه افتاده و دور زدگان پرچم "سبز" را باید و می‏بایست به حساب ذوق‏زدگان سیاسی و "قلم"‏زنان تحریف حقایق نوشت. "قلم‏"زنانی که یک‏جانبه و بر اساس تمایلات درونی خود به شرح رویدادها نشسته‏اند.

براستی که آیا چنین موضع‏گیری‏هایی می‏توانست منطبق بر واقعیات و عینیت جامعه‏ی‏مان باشد و یا این‏که در خدمت به تحریف حقایق بوده و است؟ آیا علی‏رغم میل باطنی‏مان، رنگ "سبز" – بنابه هر دلیلی - بر اعتراضات مردمی سیطره نی‏انداخته بود و موسوی و امثالهم فاقد پایگاهِ مردمی و توده‏ای بوده‏اند؟ آیا همه‏ی رأی دهندگان به موسوی و کروبی از همان روزهای آغازین، پی به ماهیت و ریاکاری‏های رهبران "سبز" بُرده بوده‏اند و آنانرا از صفوف خود طرد نموده‏اند؟ آیا لازم و ضروری نیست تا بعد از بازگشت "آرامش" نسبی و به عبارتی دقیق‏تر آرامش دل‏بخواه‏ و موقت حاکمان و همه‏ی مدافعین بی چون و چرای سرمایه، یک‏بار دیگر حاملین نظرات فوق و بعد از مشاهدات عینی از رنگ و پرچم "سبز" در میان انبوهی از جوانان داخل و خارج بخود آیند و جمع‏بند کوتاهی از آن‏چه را که بر جنبش‏های اعتراضاتی رفته است و آن‏چه را که بر زبان رانده‏اند، ارائه دهند، تا هم بهتر بتوان آموخت و هم در آینده، کمتر دچار خطاهای سیاسی شد؟ براستی که چگونه می‏توانند بعنوان مدعیان کمونیست و مدافعین منافع‏ی مردمی خود را متقاعد سازند که چه بر سر آن "جنبش" کنار نهاد شده‏ی "سبز" و آن جنبش "رادیکال" و آن جنبش رو به "اعتلاء"، "آگاهانه" و امثالهم آمده است و با کدامین سیاست‏ها مسیر سکوت نسبی را انتخاب نموده است؟ این مدعیان توده‏های ستم‏دیده چگونه می‏توانند ایده‏ی سراسر عقب‏مانده، تحریف شده و ذوق‏زده‏ی خود را جمع و جور نمایند؟ چگونه می‏توانند اوضاع فعلی را در افکار مغشوش و غیر کمونیستی و منفعت طلبانه‏ی خود راست و ریز نمایند؟ 

به هر حال لازم است تا یک‏بار دیگر و جدا از آن‏چه را که تاکنون گفته شده است، تاکید نمودد که زنگ آغاز اعتراضات اخیر مردمی با تقلب و با "سرقت" آرای مردم و جوانان از جانب بخشی از حاکمیت و بویژه سپاه پاسداران بعنوان بازوی نظامی – اقتصادی نظام جمهوری اسلامی زده شده است. مردم نه فقط در همان شب اولیه‏ی انتخابات بلکه روزها بدنبال آرای پایمال شده‏ی خود بودند. گام به گام و در اثر برخورد خشونت آمیز "برندگان" انتخابات ریاست جمهوری و به تبع از آن‏ها‏ موضع‏گیری‏های ریاکارانه‏ی موسوی، کروبی، رفسنجانی و غیره، بر تنش سیاسی و اعتراضات مردمی افزوده گردیده تا جائی‏که شعار "مرگ بر دیکتاتور" بجای "رأی مرا پس بده" نشست. در چنین شرایطی جنگ طبقاتی لفظی درون هئیت حاکمه و بیرون به خیابان‏ها کشیده شد و بار دیگر سلاح و سرکوب جایگاه واقعی خود را در انظار عمومی و جهانیان بنمایش گذاشت و خشونت عریان ذاتی و بی پروای حکومت‏مداران هم، انزجار و تنفر مردم را نسبت به سران حکومت دو چندان نمود. در چنین وضعیتی چشم و نگاه مردم بدلیل فقدان اپوزیسیون سالم و انقلابی به جناح‏های رقیب دولتی – که طبعاً ریشه‏ی چندین دهه دارد -، دوخته شده است و این‏بار رنگ "سبز" و موسوی نه تنها به عنوان نماد منافع‏ و "رهبر" مردم تعیین گردیده‏اند بل به کعبه و آمال آرزوهای دیرینه‏ی بعضاً "کمونیست‏ها" و "روشنفکران" خارج از کشور هم مبدل گشته‏اند. موسوی جنایت‏کار توجه‏ی نیروی عظیمی از جامعه و جهانیان را به خود جلب نمود و این‏بار بعنوان "ناجی" و در هیبت "سبز" و حامی "دموکراسی" و "آزادی‏خواهی"به میدان آمد. تداوم اعتراضات مردمی که بی ‏ربط با "پایداری" و "ایستادگی" منافع‏ی این جناح از رقیبان حکومتی نبود، رو بجلو بود تا جائی‏که در روز تاسوعا و عاشورا ابعاد اعتراضات رادیکال بُعد وسیع‏تری بخود می‏گیرد و شُک تازه‏ای بر بدن‏های نحیف مدافعین سرمایه وارد می‏سازد. در چنین مقطعی نقاب "دمکراسی خواهی" رهبران "سبز محمدی" بر زمین می‏افتد و اینان در جهت حفظ و پایداری کلیت نظام، رایزنی‏هایی را بمنظور عقب‏نشینی‏ و خاموشی اعتراضات مردمی آغاز می‏نمایند که ماحصل آن دعوت مردم به تظاهرات دولتی در روز بیست و دو بهمن بود.

خلاصه این‏که مردم و جوانان بر خلاف ارزیابی‏ها و موضع‏گیری‏های کمونیست‏ها در ابعاد بی سابقه‏ای به پای صندوق‏های رأی رفتند تا این‏که رأی‏شان به حساب نیآمد. به خیابان‏ها سرازیر شدند، سرکوب شدند و مقاومت نمودند تا این‏که به مرور زمان، شعارهای بعضاً مردم رنگ و بوی دیگری بخود می‏گیرد. این‏ها شرح حقیقی واقعه‏ای بوده است که مدتی بر فضای جامعه‏ی‏مان حاکم گردید. البته که دلیل این امر – یعنی به انحراف کشانده شدن و تسلط یافته‏گی مدافعین سرمایه بر اعتراضات مردمی – را در یک کلام می‏توان در فقدان چپ واقعی و عمل‏گرا در میدان اصلی، در بی وظیفه‏گی و در عدم فعالیت سازمانیافته‏ی کمونیست‏ها در درون توضیح داد. در بستر چنین حقیقت تأسف‏بار و شکاف دیرینه‏ای‏ست که اپوزیسیون دولتی دارد به یگانه اپوزیسیون مردمی تبدیل می‏گردد؛ اپوزیسیونی که وظیفه‏اش کنار زدن جناح رقیب از یک‏سو و حفظ و پایداری نظام سرمایه‏داری از سوی دیگر است. این‏ها آن واقعیاتی‏ست که مدافعین تحریف حقایق، آگاهانه دارند آنرا از قلم می‏اندازند تا به تمایلات درونی خود پاسخ دهند.

به بیانی دیگر "سبز" همه‏جا را گرفته است، بر دست و پا و گردن و بر تن هر جوان و زن و مردی نفوذ کرده بود و دامنه‏ی آن گریبان بعضاً "چپ"های خارج از کشور  را هم گرفته است، امّا اینان منکر چنین جایگاه و حقایق تلخی بوده و می‏باشند؛ براستی آیا با چنین نگاه و موضع‏ای می‏توان راهگشایی نمود؟ آیا اصل هر کار و فعالیت سالمی در شرح حقایق مربوط نمی‏باشد و مگر پایه‏ی هرگونه تحلیل سیاسی صحیح‏ای در شرح واقعیات و در برسمیت شناختن و در دخالت‏گری‏های عملی نیروهای متفاوت در آن نهفته نمی‏باشد؟ متأسفانه یکی اصرارش در آن بوده و می‏باشد که در این جنبش هیچ "صندلی" برای "سبز"ها باقی نمانده است و دیگری بر این نظر بوده و است که مردم از "سبز" کاملاً "عبور" نموده‏اند!!! یکی رنگ "سبز" را "قرمز" می‏دید و دیگری دارد این رنگ را صرفاً و صرفاً، "بهانه"‏ی طرح مطالبات پایمال شده‏ی چندین دهه‏ی مردم توضیح می‏دهد!!! 

در هر صورت کار و وضعیت حاملین ایده‏ی فوق وخیم‏تر از آن است که بتوان توضیح‏اش را داد. وقت آن است تا اینان بمنظور تصحیح افکار بی در و پیکر و منفعت‏جویانه‏ی خود و بدور از التهاب سیاسی گذشته، به نادرستی نظرات گذشته‏ی خود نیم نگاهی بی‏اندازند و نشان دهند که تا چه اندازه ایده‏های‏شان سوار و یا در خلاف واقعیات اعتراضات مردمی بوده است. واضح است‏که بدون ارائه‏ی جمع‏بندی و ارزیابی صحیح‏ای نمی‏توان بیش از این، سخن از فعالیت کمونیستی نظری در خارج از کشور به میان آورد؛ واضح است‏که جنبش ایران در شرایطی می‏تواند مسیر صحیح خود را باز یابد که در درجه‏ی نخست، سازمان و حزب مدافع‏ی وی در درون حضور یابد و در ثانی به نقد ایده‏های ناصحیح خود به نشیند؛ واضح است‏که از سر فقدان حضور نمی‏توان زیر علم هرگونه رنگی سینه زد. این روزها مردم نیاز به سینه زنان زیر علم ندارند بلکه نیاز به هدایت و راهنمائی روشنفکران و کمونیست‏ها و مدافعین واقعی خود و آن‏هم در گره‏گاه‏های تاریخی دارند. این تفاوت‏ها را باید و می‏بایست در هر شرایط و موقعیتی شناخت و بی‏گدار به آب نزد.  

در پایان و در خلاف تمامی ایده‏های طرح شده باید گفت نظری بر این اعتقاد بود که من‏حیث‏المجموع رنگ و افکار "سبز" بر اعتراضات مردمی سوار شده‏اند و مردم بدلیل فقدان آلترناتیو انقلابی در درون و از میان "بد" و "بدتر"، بر شانه‏های "بد" آویزان شده‏اند. تجمع در صندوق‏های رأی‏گیری در روز انتخابات نمایان‏گر چنین حقایق و ارزیابی‏های روشنی‏ست. بدون کمترین شک و شبهه‏ای بکارگیری چنین سیاست و تجربه‏ای را نمی‏توان به حساب تازه‏گی سیاست مردمی گذاشت. مضافاً این‏که شکی در آن نیست ‏که بعضاً مردم و جوانان در برخورد با دشمن سنگ تمام گذشته‏اند، امّا باید دانست تا زمانی‏که شور اعتراضی با شعور انقلابی و با آگاهی طبقاتی توأم نگردد جنبش‏های مردمی از ثمربخشی خود باز خواهند ماند. بی تردید وصل و اتصال چنین حلقه‏هایی بر عهده‏ی نیروهای کمونیستی و پیشروان انقلاب است؛ پیشروانی که آگاه از تغییر و تحولات درون حاکمیت و آگاه از تضاد منافع‏ی جناح‏های رقیب حکومتی و هم‏چنین آگاه از تضاد طبقاتی درون جامعه‏اند. بدون انجام چنین وظایفی اعتراضات مردمی قادر به احقاق حقوق اولیه‏ی خویش نیست. هم‏چنین تجربه‏ی تاکنونی نشان داده است هر زمان که تضاد درون حاکمیت ابعاد گسترده و علنی‏ای بخود گرفته است، فرصت‏های اعتراضات علنی و وسیع، آماده‏تر گردیده و مردم، جوانان، دانشجویان و زنان به خیابان‏ها سرازیر شده‏اند. اعتراضات چند ماهه‏ی اخیر هم بنوبه‏ی خود از یک‏سو گواه‏ی این مدعاست و از سوی دیگر و بار دیگر به اثبات رسیده است‏که با وجود و هدایت اپوزیسیون جناح‏های رقیب دولتی، جنبش‏های اعتراضی ره بجائی نخواهند بُرد و در دوران حساس و سرنوشت‏ساز توسط همین جانیان به بیراهه کشانده خواهند شد.

متأسفانه دهه‏هاست که مردم دارند آهنگ سازمانیافته‏ی اپوزیسیون جناح‏های رقیب دولتی – حکومتی را در گوش‏های خود می‏شنواند که با آهنگ دل‏بخواه‏ی‏شان هیچ‏گونه ‏هم‏خوانی‏ای ندارد. تاز زمانی‏که نوازندگان سازهای رهائیبخش بنیاناً و عملاً در ذهن و در دل مردم جای باز نکنند، چرخه‏ی زمانه به مسیر تاکنونی خود ادامه خواهد داد. به واقع که مردم مستحق چنین زندگی فلاکت‏باری نیستند و مهمتر از همه‏ی این‏ها بخودی خود هم قادر به تغییر وضع موجود نیستند. نیاز به مدافعین آگاه و هدایت‏گر و عنصر جدی کمونیست دارند. تنها در بستر چنین تغییر و تحولات و نقش آفرینی‏هایی‏ست که اپوزیسیون وابسته به سرمایه از دل مردم بالکل کنده خواهند شد و نمایندگان واقعی جایگزین آنان خواهند گردید. شکی در آن نیست که این شکاف عظیم چندین دهه، فقط و فقط با مرگ بی عملی و با حضور کمونیست‏های تحول‏گرا در میادین طبقاتی پُِر خواهد گردید.

 

+ نوشته شده در  شنبه بیست و هشتم فروردین 1389ساعت   توسط شباهنگ راد |  یک نظر



--- On Thu, 17/6/10, jahangir m <jahangiraj@yahoo.com> wrote:


From: jahangir m <jahangiraj@yahoo.com>
Subject: [farsibooks] Fw: شکست یا اعتلای جنبش [1 Attachment]
To: farsibooks@yahoogroups.com
Date: Thursday, 17 June, 2010, 10:01

 

"بازنگری و مروری بر مواضع اپوزیسیون به اعتراضات اخیر" این عنوان مقاله ایست

 

بقلم آقای شباهنگ راد.

 

شباهنگ راد در جایی از مقاله مذکور می گوید : " .....به دنبال آن عده ای ساده اندیش

 

هم با " تحقیقات " خود پی برده اند که این جنبش از همان نیمه شب22خرداد،موسوی و

 

امثالم را دور زده است. وبا واژه های غیر واقعی هم چون " اعتلا "ی جنبش مردم"آگاه"

 

و"انقلابی" آگاهانه به تحریف حقایق پرداخته اند!!! اگرمدافعین ایده"جنبش ارتجاعی" بر

 

وظایف روشنگری خود خط بطلان کشیده اند،ایده فوق یعنی مدافعین"انقلاب"براه افتاده و

 

دور زدگان پرچم"سبز"را باید و می بایست به حساب ذوق زدگان سیاسی و"قلم" زنان –

 

تحریف حقایق نوشت. "قلم" زنانی که یک جانبه وبراساس تمایلات درونی خود به شرح

 

رویدادها نشسته اند."

 

از دیدگاه مارکسیسم، تحولاتِ جامعه ی انسانی همواره سیری صعودی داشته است.(اگرچه

 

با افت و خیز) و جامعه ی ایران ازاین قاعده مستثنا نیست.

 

نگاه کنیم که چگونه جامعه ی غارنشینی(کمون اولیه) به جامعه ی برده داری وچگونه به

 

جامعه ی ارباب و رعیتی و سپس به جامعه ی سرمایه داری متحول شد.

 

نگاه کنیم به سیر تحولات درعرصه ی تکنولژی. نگاه کنیم به جنبش آزادیخواهانه و –

 

عدالت جویانه ی مردم ایران از انقلاب مشروطیت، از جنبش ملی شدن صنعت نفت، از-

 

انقلاب سال 57، از مبارزات 3 دهه گذشته، از قیام خونین سال 88 که همواره در حال

 

اعتلاء بوده است.

 دستآوردهای مبارزات آزادیخواهانه و عدالت جویانه ی مردم ایران بخصوص درسه دهه

 

اخیر، که در ذیل به آن اشاره می کنم، اگر اعتلای جنبش نیست؛ پس چیست؟

 

الف: درک مفهوم لا ئیسیته ( جدایی دین از دولت ) بعنوان سنگِ بنای دموکراسی.

 

ب: توهم روشنفکران، نیروهای سیاسی و کارگران و زحمتکشان نسبت به روحانیان دچار

 

دگرگونی کیفی و اساسی شده است.

 

پ: رادیکال شدن شعارهای جنبش از رأی منو پس بده تبدیل شد به مرگ بردیکتاتور، 

 

مرگ بر خامنه ای،  مرگ براصلِ ولایت فقیه، تبدیل شد به مرگ بر جمهوری اسلامی،

 

تبدیل شد به وای به روزی که مسلح شویم.(آیا طرح وبیان این شعارها به معنای عبور

 

مردم از موسوی و اصلاح طلبان نیست؟)

 

ت: شرکت وسیع زنان دراعتراضات سال88 که اکنون جزو جدایی ناپذیرِ مبارزاتِ بحق

 

مردم ایران است.

 

ث: مبارزات مستمر کارگران- دانشجویان- معلمان درزمینه های سیاسی-اجتماعی وصنفی.

 

ج: منشور مطالبات حداقلی کارگران ایران.(1)

 

چ: اعلام حمایت معلمان از مطالبات کارگران و زحمتکشان.(2)

 

ح: ایجاد ده ها تشکل کارگری مستقل از دولت و کارفرما و تدوین قطعنامه مشترک روز

 

جهانی کارگر درسال1388.(3)

 

بقول رفیقی: کُنترل گسترده وسائل ارتباطیِ فردی و جمعی و جلوگیریِ وسیع از اطلاع

 

رسانیِ مستقل و توده ای را به حسابِ فقدان اعتراضات و خاموشی جنبش گذاشتن نشانه

 

بلاهتِ سیاسی ست. جنبش آزادیخواهانه و عدالت جویانه ی مردم ایران درزیر این حصارِ

 

زخیمِ ممانعت وکنترل وانکار، راه خود را بی وقفه به جلو می گشاید. شکست جنبش را نه

 

در نوساناتِ حرکت آن که باید اساسأ در رابطه با اهداف ومطالبات آن ارزیابی نمود.

 

باید دید که آیا جنبش ازمطالبات به ویژه از خواست سرنگونی جمهوری اسلامی دست

 

کشیده است یا نه؟

 

باورمندان به نظریه اعتلای جنبش،یک واقعیت تاریخی را بیان کرده اند. اما برخوردِ غیر

 

اصولیِ شباهنگ راد به نظریه مذکور،اگر از روی عمد نباشد، یقینأ معلولِ نا آگاهی ست؛

 

نشان از درک غیر علمی او از مارکسیسم و انقلابات اجتماعی است.

 

آیا انکارِ اعتلای جنبش توسط "روشنفکرانی"چون شباهنگ راد،به مبارزات آزادیخواهانه

 

مردم ایران آسیب نمی رساند؟

 

براستی چه کسی یک جانبه و براساس تمایلات درونی خود به شرح رویدادها نشسته است؟

 

رهبرانِ تشکل های کارگری در داخل کشور یا "شباهنگ"های خارج نشین؟

 

جهانگیر محبی

 2010/15/6

منشورمطالبات حداقلی کارگران ایران

http://www.syndicav ahed.us/index. php?option= com_content&task=view&id=227&Itemid=9

درس هایی ازاعتراضات کانون صنفی معلمان

http://www.syndicav ahed.us/index. php?option= com_content&task=view&id=129&Itemid=8

قطعنامه مشرک روزجهانی کارگر- تشکل های کارگری ایران

http://www.syndicav ahed.us/index. php?option= com_content&task=view&id=241&Itemid=10

منشور مطالبات حداقلی کارگران ایران به مناسبت سی و یکمین سالروزانقلاب ٥٧ چاپ ارسال به دوست
1388/11/21 ساعت 19:09:06

برای ما کارگران سلولهای زندان پایان کار نیست، ما میلیونها انسانیم، ما تولید کنندگان تمامی ثروتها و نعمات موجود هستیم، چرخ تولید و زندگی در جامعه در دستان ماست، پشتوانه ما تجربه اعتصاب متحدانه و شکوهمند کارگران نفت در انقلاب بهمن 57 است و ما با  این پشتوانه و با اتکا به قدرت میلیونی خود و با الهام از خواستهای انسانی مردم ایران در انقلاب سال 57،  امروز و پس از سی و یک سال از بهمن 57  رئوس خواستهای حداقلی خود را به شرح زیر اعلام میداریم و خواهان تحقق فوری و بی قید و شرط همه آنها هستیم.

سی و یک سال از انقلاب بهمن 57 گذشت. مردم ایران در آنروزها با امید به برخورداری از یک زندگی بهتر و برچیده شدن چتر اختناق و سرکوب در صفی میلیونی به خیابانها آمدند و طبقه کارگر ایران و پیشاپیش آنان کارگران شرکت ملی نفت با اعتصاب سراسری خود و بستن شیرهای نفت کمر حاکمیت استبداد را در هم شکستند و توده های میلیونی مردم با شعار "کارگر نفت ما، رهبر سر سخت ما" پاسخی شورانگیز به این اقدام تاریخی آنان دادند و در روز 22 بهمن 1357 قدرت به دست مردم افتاد.

سقوط حکومت استبداد در روز 22 بهمن 1357 برای مردم به جان آمده از ستم و خفقان، بهارانی پر شکوه بود که زن و مرد و پیر و جوان و کودک با سرود بهاران خجسته باد و با شوری وصف ناپذیر به استقبالش شتافتند، مردم همدیگر را در آغوش می کشیدند، اشک شوق می ریختند و در پس قطره های اشک شوق شان رهائی و بهروزی خود را با تمامی وجودشان لمس میکردند.

اینک از آنروزهای پر شکوه و از آن روزهای امید و طراوت و شادابی 31 سال میگذرد، سی و یک سالی که امروز از آن همه امید و طراوات و شادابی چیزی جز فقر و بدبختی، بیکاری و دستمزد زیر خط فقر، طرح قطع یارانه ها و درماندگی میلیونها کارگر و مزد بگیر برای گذران زندگی بر جای نمانده است.

اما زندگی ادامه دارد و مردم ایران هنوز و به حق در حال و هوای تغییر اند و امیدشان را برای دست یابی به یک زندگی انسانی و شاد و مرفه و آزاد از دست نداده اند.

در این میان کارگران ایران در طول سالهای گذشته با اعتصابات و اعتراضات جسورانه خود و برپائی تشکلهای مستقل شان به دفاع از حق حیات و زندگی خود برخاستند و امروز بسیاری از آنان به جرم تشکل خواهی و خواست یک زندگی انسانی در پشت میله های زندان بسر میبرند.

اما برای ما کارگران سلولهای زندان پایان کار نیست، ما میلیونها انسانیم، ما تولید کنندگان تمامی ثروتها و نعمات موجود هستیم، چرخ تولید و زندگی در جامعه در دستان ماست، پشتوانه ما تجربه اعتصاب متحدانه و شکوهمند کارگران نفت در انقلاب بهمن 57 است و ما با  این پشتوانه و با اتکا به قدرت میلیونی خود و با الهام از خواستهای انسانی مردم ایران در انقلاب سال 57،  امروز و پس از سی و یک سال از بهمن 57  رئوس خواستهای حداقلی خود را به شرح زیر اعلام میداریم و خواهان تحقق فوری و بی قید و شرط همه آنها هستیم.

1- برسمیت شناخته شدن بی قید و شرط ایجاد تشكلهاي مستقل كارگري، اعتصاب، اعتراض، تجمع، آزادی بیان، مطبوعات و تحزب

2- لغو فوری مجازات اعدام و آزادی فوری و بی قید و شرط کلیه فعالین کارگری و دیگر جنبشهای اجتماعی از زندان

 3- افزايش فوري حداقل دستمزدها براساس اعلام نظرخود كارگران ازطريق نمايندگان منتخب آنها در مجامع عمومی کارگری

4- طرح هدفمند کردن یارانه ها باید متوقف و دستمزدهاي معوقه كارگران باید فورا" و بي هيچ عذر و بهانه اي پرداخت گردد

5-  تامين امنيت شغلي براي كارگران و تمامی مزد بگیران، لغو قراردادهاي موقت و سفيد امضاء، برچيده شدن کلیه نهادهای دست ساز دولتی از محیطهای کار و تدوین و تصویب قانون کار جدید با دخالت مستقیم نمایندهای منتخب مجامع عمومی کارگران

6- اخراج و بيكار سازي كارگران به هر بهانه اي بايد متوقف گردد و تمامي كساني كه بيكار شده اند و يا به سن اشتغال رسيده و آماده به كار هستند بايد تا زمان اشتغال به كار از بيمه بيكاري متناسب با يك زندگي انساني برخوردار شوند

7- لغو کلیه قوانین تبعیض آمیز نسبت به زنان و تضمین برابری کامل و بی قید و شرط حقوق زنان و مردان در تمامی عرصه های زندگی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و خانوادگی

8- برخورداري تمامي بازنشستگان از يك زندگي مرفه و بدون دغدغه اقتصادي و رفع هرگونه تبعيض در پرداخت مستمري بازنشستگان و بهره مندی آنان از تامین اجتماعی و خدمات درمانی

9- تمامي كودكان بايد جداي از موقعيت اقتصادي و اجتماعي والدين، نوع جنسيت و وابستگي هاي ملي و ن‍‍ژادي و مذهبي از امكانات آموزشي، رفاهي و بهداشتي يكسان  و رایگانی برخوردار شوند

10- اول ماه مه بايد تعطيل رسمي اعلام گردد و در تقويم رسمي كشور گنجانده شود و هر گونه ممنوعيت و محدوديت برگزاري مراسم اين روز ملغي گردد


سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه

سندیکای کارگران کشت و صنعت نیشکر هفت تپه

اتحادیه آزاد کارگران ایران

انجمن صنفی کارگران برق و فلز کار کرمانشاه

21 بهمن ماه  1388

 

درس هایی از اعتراضات کانون صنفی معلمان (رضا شهابی) چاپ ارسال به دوست

1387/12/13 ساعت 18:56:15

Imageدر سالیان گذشته کانون های صنفی معلمان با داشتن بیش از یک میلیون عضو در سراسر کشور و با گسترش اعتراضات اصولی خودشان شرایط را برای مبارزات کارگری بسیار فعال و شاداب کرده اند و با طرح خواسته های مشروعشا ن ، توانسته اند بخش وسیعی از حمایت های کارگری ...

 

در سالیان گذشته کانون های صنفی معلمان با داشتن بیش از یک میلیون عضو در سراسر کشور و با گسترش اعتراضات اصولی خودشان شرایط را برای مبارزات کارگری بسیار فعال و شاداب کرده اند و با طرح خواسته های مشروعشا ن ، توانسته اند بخش وسیعی از حمایت های کارگری در صنوف مختلف را به خود معطوف دارند ، خواسته های این قشر زحمتکش در شرایطی مطرح می شود که بنا به وظیفه اصلی شان که همان آموزش و پرورش می باشد علاوه بر اینکه باید با رشد ناهنجاری های نا مناسب اخلاقی مبارزه کنند باید نیروهایی را تربیت کنند که بتوانند زمینه مناسبی را برای برون رفت از اقتصاد تک محصولی و وابستگی اقتصادی را فراهم آورند .

در شرایطی که تمامی دولت ها با تحمیل نسخه جهانی سازی همه را برای اجرای این طرح فرا می خوانند در تمام کشور های جهان در حمایت از آموزش و پرورش و اینکه دولت هایشان را برای افزایش بودجه آموزش و پرورش متقاعد کنند اعتراضات فراوانی شکل می گیرد چرا که همه نیروهای اجتماعی به این امر واقفند که تنها راه دور شدن از این معضل آموزش اصولی نسل جوان با تکنولوژی جدید و راهکارهای مبارزاتی و پیکار با بیکاری  می باشد .

متاسفانه در کشو ما به همان نسبت که بودجه رفاهی ، آموزشی و خدمات اجتماعی کم      می شود شاهد رشد بودجه امنیتی و نظامی هستیم ، در اینجا آموزش و پرورش مانند بسیاری از مسائل دیگر با یک بحران اساسی رو به روست و کسانی که در راس امور قرار دارند برای اینکه بتوانند امور را به صورت پادگانی اداره کنند از مسئولین نظامی انتخاب می شوند  یعنی به جای امنیت جامعه که می باید در جهت بهتر شدن امکانات اقتصادی باشد ، شاهد جایگزینی امکانات اقتصادی با امور پلیسی هستیم.

از زمان طرح مشکلات فرهنگیان و رشد مبارزاتشان ، فعالین کارگری و به خصوص اعضایی از سندیکای کارگران شرکت واحد و دیگر نهاد های مستقل کارگری در بسیاری از اعتراضاتشان در کنار آنها بودند و حتی در اطلاع رسانی اخبارشان کوتاهی نکردند ، چرا که فعالین کارگری مبارزات صنفی معلمین  را بخشی از مبارزه کلی برای عدالت اجتماعی      می دانند ولی متاسفانه از طرف نهادهای صنفی معلمین این برخورد متقابل صورت نگرفت.

کانون صنفی معلمان در چند وقت گذشته ، فراخوانی را برای اعتراض عمومی معلمان در راستای به رسمیت شناختن دستمزد برابر اعلام نمود که به نظر نه تنها مثبت بلکه ضروری هم می باشد با اعلام این فراخوان اکثر فعالین کارگری حمایت خود را اعلام کردند و قصد همدوش شدن با فرهنگیان از اصولی ترین ایده های این فعالین بود اما در کمال تعجب اعلام تعلیق این اعتراض صنفی را در سایت های اینترنتی مشاهده کردیم متاسفانه در این مبارزه اعلام کردند که با صحبت های ریاست جمهوری و معاونین ایشان در رسانه ملی که به نظر می رسد ترفندی تازه برای به تعلیق در آمدن خواسته های اکثر معلمین بود.

امیدوار بودیم این اعتراض جهت رسیدن به خواسته های صنفی معلمین باشد نه شنیدن صدای مسئولین آنهم با این مضمون که ما صدای اعتراض شما را  شنیدیم ،  چرا که بیش    از سه  سال است که اعضای سندیکای شرکت واحد این وعده و وعید ها  را از مسئولین شنیده اند و هیچ نتیجه ای را مشاهده نکردند ،

 تعلیق اعتراض کانون صنفی  چند مشکل برای مبارزات پیش رویجنبش کارگری و تشکل های مستقل کارگری از جمله سندیکاها  بوجود آورد که در زیر به آن اسشاره می کنم :

اول: مبارزات بخش های دیگر جامعه کارگری، که در حال کشاکش با دولت می باشند را به نوعی نادیده گرفته و انگار تنها دولتیان شنونده صدای اعتراض فرهنگیان می باشند که به نظر من نباید زیاد به صحبت هایشان اعتماد کرد چرا که از این وعده وعید ها  را مسئولین عالی رتبه نظام به کرات برزبان رانده اند ولی عملا"هیچ وهیچ   ....  چرا که تضمینی برای اجرا و جود ندارد. وبا این تصمیم شما دست آنها را برای این باور که فشار هنوز کارایی دارد باز گذاشته اید .

دوم : : فعالین کارگری را به نوعی به بدبینی می کشاند تا به کسانی که اعتماد کرده اند بیش از حد امید نداشته باشند چرا که پایبند به وعده هایشان نیستند البته به هیچ وجه  نمی خواهم فشاری که روی نمایندگان معلمین هست را نادیده بگیرم ، در صورت وجود چنین فشارهای ناخواسته می شود موضوع را با اعضا در میان گذاشت و روح جمعی می تواند بهترین عمل را انجام دهد و شما هم با آنها همراه شوید .زمانی که برای لغو فشار برای تعلیق اعتراضات صنفی کارگران  روی اعضای سندیکا بود ما این حرکت را به اعضا واگذار کردیم وهمکاران ما نیز هنوز در حال پرداخت بهای آن حرکت هستند و ما افتخار می کنیم که در کنار آنها بودیم.

سوم : در شرایطی که در بسیاری از کشورها مبارزات اقتصادی بسیار دفاعی شده و حفظ همین دست آوردها تمام وقت مبارزین کارگری را گرفته ، راه را برای کسانی که مارا با ایدئولوژی های خاص خودشان محک می زنند باز گذاشتید تا یکبار دیگر بر طبل های خالی خودشان بزنند و بگویند دیدید نهاد صنفی کارایی ندارد .

گروهی که به جای انتشار اخبار فعالین کارگری مطلب را مخفی نگاه داشته و به طور نمونه زمانی که حکم کارگران در دادسرا اجرا می شود به جای پیشدستی برای جلوگیری از اجرای حکم در بیرون مکانی که حکم های شنیع کارگری (شلاق)اجرا می شود می ایستند که با شیرینی و گل از کارگران استقبال کنند  

ما در حال مبارزه ای هستیم که که علاوه بر حرکت به جلو باید منتظر حملات جدیی باشیم

اگر کارگران را دستگیر و احضار می کنند تنها راه آن ایستادگی و همدلی صنوف مختلف می باشد تا جلوی این حرکت ها گرفته شود ، شرایط مبارزاتی این دوره بسیار سخت است ولی امیدواریم با دست در دست هم نهادن از این آزمایش سربلند بیرون آئیم و شما هم بدانید ما در کنار شما هستیم و امید داریم دیگر با این تاکتیک ها پشتمان خالی نشود .

با آرزوی سلامتی ، سربلندی و پیشرفت در کارهایتان

رضا شهابی

اسفند 87

قطعنامه مشترک روز جهاني کارگر ( تشکل هاي کارگري ايران) چاپ ارسال به دوست
1389/02/05 ساعت 21:59:29

اول ماه مه روز همبستگي بين المللي طبقه کارگر و روز اعتراض جهاني کارگران به فقر و فلاکت و نابرابري است. در اين روز ميليونها کارگر در سراسر جهان دست از کار مي کشند، خيابانها را به تسخير خود در مي آورند  و با اعلام خشم و انزجار از مصائب بي شماري که نظام سرمايه داري بر بشريت تحميل کرده است،  رهائي از ستم و استثمار و بر پائي دنيائي بهتر را فرياد ميزنند.

قطعنامه مشترک روز جهاني کارگر

 ( تشکل هاي کارگري ايران)

اول ماه مه روز همبستگي بين المللي طبقه کارگر و روز اعتراض جهاني کارگران به فقر و فلاکت و نابرابري است. در اين روز ميليونها کارگر در سراسر جهان دست از کار مي کشند، خيابانها را به تسخير خود در مي آورند  و با اعلام خشم و انزجار از مصائب بي شماري که نظام سرمايه داري بر بشريت تحميل کرده است،  رهائي از ستم و استثمار و بر پائي دنيائي بهتر را فرياد ميزنند.

طنين اعتراض به مشقات نظام سرمايه داري و برابري خواهي کارگران در اقصي نقاط جهان در حالي در روز اول ماه مه پهنه گيتي را در برميگيرد که علاوه بر ممنوعيت برگزاري مراسم اين روز در ايران، هم اکنون بسياري از کارگران برگزار کننده مراسم اول ماه مه سال 88 يا به زندان محکوم شده اند و يا در معرض صدور احکام سنگين قضائي قرار دارند و دهها تن از فعالين و رهبران کارگري به جرم برپائي تشکلهاي کارگري و  دفاع از حقوق انساني شان در زندانها بسر ميبرند. 

تحميل چنين ابعاد وحشتناکي از بي حقوقي اجتماعي بر کارگران ايران در شرايطي است که سيستم سرمايه داري ايران پس از گذشت سه دهه از انقلاب بهمن 57، دستمزد کارگران را به يک چهارم مبلغ زير خط فقر تقليل داده  و با عدم پرداخت بموقع اين دستمزدها و اخراج و بيکار سازي توده هاي عظيمي از کارگران و رواج قراردادهاي موقت و سفيد امضا شرايط به غايت جهنمي را بر ميليونها خانواده کارگري تحميل کرده است و امروزه براي تضمين بيش از پيش سود آوري سرمايه با به تعطيلي کشاندن کارخانه ها و طرح قطع يارانه ها در صدد  است تا آخرين لقمه ها براي زنده ماندن ميليونها خانواده کارگري را از سفره آنان به جيب صاحبان سرمايه سرازير کند.

اما همانگونه که ما کارگران ايران در انقلاب بهمن 57 و سالهاي اخير نشان داديم تاب تحمل اينهمه فلاکت و بي حقوقي را نخواهيم آورد و عليرغم زندان و سرکوب، پيشاپيش عموم مردم ايران در مقابل لگد مال شدن بديهي ترين حقوق انساني خود ايستادگي خواهيم کرد و اجازه نخواهيم داد بيش از اين حق حيات و هستي ما را به تباهي بکشانند. ما توليد کنندگان اصلي تمامي ثروتها و تعمات موجود در جامعه هستيم و داشتن يک زندگي انساني مطابق با بالاترين استانداردهاي زندگي بشر امروز را حق مسلم خود و عموم توده هاي مردم ايران ميدانيم. 

در اين راستا ما ضمن اعتراض به وضعيت موجود که از روز جهاني کارگر سال گذشته  به اين سو کارگران و عموم توده هاي مردم ايران را بيش از پيش در معرض سرکوب و تحميل بي حقوقي قرار داده است بر تحقق مطالبات زير پاي مي فشاريم و خواهان تحقق فوري و بي قيد شرط همه آنها هستيم: 

1- برپايي تشكل هاي مستقل از دولت و کارفرما، اعتصاب، اعتراض، راهپيمائي، تجمع و آزادي بيان حق مسلم ما است  و اين خواسته ها بايد بدون قيد و شرط به عنوان حقوق خدشه ناپذير اجتماعي كارگران و عموم مردم ايران به رسميت شناخته شوند

2- ما طرح قطع يارانه ها (هدفمند کردن يارانه ها ) و حداقل دستمزد 303 هزار توماني را تحميل مرگ تدريجي بر ميليونها خانواده کارگري ميدانيم و خواهان توقف فوري طرح قطع يارانه ها و افزايش حداقل دستمزدها به يک ميليون تومان هستيم

3- دستمزدهاي معوقه كارگران بايد فورا" و بي هيچ عذر و بهانه اي پرداخت شود و عدم پرداخت آن بايستي به مثابه يك جرم قابل تعقيب قضائي تلقي گردد و خسارت ناشي از آن به كارگران پرداخت شود

4- اخراج و بيكار سازي كارگران به هر بهانه اي بايد متوقف گردد و تمامي كساني كه بيكار شده و يا به سن اشتغال رسيده اند و آماده به كار هستند بايد تا زمان اشتغال به كار از بيمه بيكاري متناسب با يك زندگي انساني برخوردار شوند

 5- ما خواهان محو قراردادهاي موقت و سفيد امضاء، تامين امنيت شغلي كارگران و تمامي مزد بگيران ، رعايت بالاترين استاندارد هاي بهداشت و ايمني کار و بر چيده شدن تمامي نهادهاي دست ساز دولتي از محيطهاي کار هستيم

6- ما خواهان لغو مجازات اعدام و آزادي فوري و بي قيد و شرط ابراهيم مددي ، منصور اسالو ، علي نجاتي و کليه فعالين کارگري و ديگر جنبش هاي اجتماعي و اعتراضي از زندان و توقف پيگرد هاي قضايي عليه آنان هستيم .

7- ما ضمن محكوم كردن  هر گونه تعرض به اعتراضات کارگري و اعتراضات مردمي،  اعتراض به هر گونه بي حقوقي و ابراز عقيده  را حق مسلم و خدشه نا پذير کارگران و عموم مردم مي دانيم

8- ما خواهان لغو کليه قوانين تبعيض آميز نسبت به زنان و تضمين برابري کامل و بي قيد و شرط حقوق زنان و مردان در تمامي عرصه هاي زندگي اجتماعي، اقتصادي، سياسي، فرهنگي و خانوادگي هستيم

9- ما خواهان برخورداري تمامي بازنشستگان از يك زندگي مرفه و بدون دغدغه اقتصادي و رفع هرگونه تبعيض در پرداخت مستمري بازنشستگان و بهره مندي آنان از تامين اجتماعي و خدمات درماني هستيم

10- کار کودکان بايد محو گردد و تمامي کودکان بايد جداي از موقعيت اقتصادي و اجتماعي والدين، نوع جنسيت و وابستگي هاي ملي و ن‍‍ژادي و مذهبي از امكانات آموزشي، رفاهي و بهداشتي يكسان  و رايگاني برخوردار شوند 

11- ما بدينوسيله پشتيباني خود را از تمامي جنبش هاي اجتماعي آزادي خواهانه اعلام مي داريم و دستگيري، محاكمه و به زندان افكندن فعالين اين جنبش ها را قويا" محكوم مي كنيم

12- ما ضمن اعلام حمايت قاطعانه از مطالبات معلمان، پرستاران و ساير اقشار زحمتكش جامعه ، خود را متحد آنها مي دانيم و خواهان تحقق فوري مطالبات آنان هستيم 

13- ما بخشي از كارگران جهان هستيم و اخراج و تحميل هر گونه تبعيض بر كارگران مهاجر افغاني و ساير مليت ها را به هر بهانه اي محكوم مي كنيم 

14- ما ضمن قدرداني از تمامي حمايت هاي بين المللي از مبارزات كارگران در ايران و حمايت قاطعانه از اعتراضات و خواسته هاي كارگران در سراسر جهان خود را متحد آنان مي دانيم و بيش از هر زمان ديگري بر همبستگي بين المللي كارگران براي رهايي از مشقات نظام سرمايه داري تاكيد مي كنيم 

15- اول ماه مه بايد تعطيل رسمي اعلام گردد و در تقويم رسمي كشور گنجانده شود و هر گونه ممنوعيت و محدوديت برگزاري مراسم اين روز ملغي گردد 

 

زنده باد اول ماه مه 

زنده باد همبستگي بين المللي كارگران 

1 مه 2010 

11ارديبهشت1389 

 

 

سنديکاي کارگران شرکت واحد اتوبوسراني تهران و حومه

سنديکاي کارگران شرکت نيشکر هفت تپه

اتحاديه آزاد کارگران ايران

هيئت بازگشائي سنديکاي فلز کار و مکانيک

هيئت بازگشايي سنديکاي کارگران نقاش

انجمن صنفي کارگران برق و فلز کار کرمانشاه

کميته پيگيري ايجاد تشکلهاي آزاد کارگري

کميته هماهنگي براي کمک به ايجاد تشکلهاي کارگري

انجمن دفاع از کارگران اخراجي و بيکار سقز

شوراي زنان

   منبع:سایت سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران وحومه





__._,_.___
Recent Activity:
This is a non-political list.
MARKETPLACE

Stay on top of your group activity without leaving the page you're on - Get the Yahoo! Toolbar now.


Get great advice about dogs and cats. Visit the Dog & Cat Answers Center.


Get real-time World Cup coverage on the Yahoo! Toolbar. Download now to win a signed team jersey!

.

__,_._,___

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ