کتاب های فارسی - آرشیو این وبلاگ در پایین صفحه قرار دارد

stat code

stat code

۱۳۸۸ آذر ۳, سه‌شنبه

[farsibooks] در سال 60 خود رژیم اعتراف کرد که زندانیانی را اعدام می کند که حتی نام واقعی خود را به آنها نگفتند

 

 

پیام فدائی:  در سال 60 خود رژیم اعتراف کرد که زندانیانی را اعدام می کند که حتی نام واقعی خود را به آنها نگفتند. این خود جلوه بارزی از مقاومت زندانیان سیاسی بود. آیا موارد مشخصی را در این رابطه می شناختید؟

 

پاسخ: دقیقا" این واقعه تاثیر خود را بر دیگر زندانیان هم داشت .در آن مقطع زمانی من در بند سه (از بندهای قدیم زندان اوین ) اتاق 2 بالا بودم وهرگز فراموش نخواهم کرد روزهائی را که پاسداری درب اتاق را باز می کرد و اسامی را می خواند. مثلا" یک بار از6 نفری که از اتاق ما را برای اعدام می بردند سه نفر آنها را تنها با اسم کوچک صدا زدند واین حالت را حداقل 2 بار من ودیگران شاهد بودیم وشورانگیزترین لحظه، لحظه وداع با آنها بود که هرکدام با خواندن شعر وسرودی ما را ترک می نمودند. دراین میانه سرود «رود»یکی ازارکان این مراسم ها بود وعزیزی را که من نمی دانم به چه اتهام (به اهتمال فراوان مجاهد بود)ونامش «یاسر»بود، سرود زیبای «دایه دایه(لُری)»را به عنوان آخرین یادگارش برای ما خواند، و «اژدر» شعر زیبای: «گرازاین کویر وحشت به سلامتی گذشتی به شکوفه ها به باران به تمام خلق ایران برسان سلام ما را »را به زیبائی دکلمه نمود. البته قسمت «به تمام خلق ایران »را خودش به شعر دکتر شفیعی کدکنی اضافه کرده بود. البته این را تنها من ناظر وشاهد نبودم 107 نفر در آن اتاق بودیم که از افراد سرشناسی که هنوز زنده اند  جدای از تفکرات گذشته وکنونیشان شاهدین این موضوع بودند می توانم از دکتر محمد ملکی رئیس سابق دانشگاه تهران، احسان نراقی وفریدون گیلانی نام ببرم واین را می دانم امثال نراقی ها اگر حافظه اشان کپک نزده باشد منافعشان اجازه نمی دهد این مقاومت ها را بیاد بیاورند.

--------

سطر بالا را از بخش دوم مصاحبه پیام فدایی با رفیق محمود خلیلی کپی کردم تا با شنیدن سرودهای جاودانی " رود و دایه دایه " ، با کلیک کردن بر روی آن واژه ها در بالا در متن و یا در پایین، تا اندازه ای بتوانید به روحیه ی انقلابی آن سلحشوران که حتی نام خود را به مزدوران رژیم ددمنش اسلامی نگفتند آشنا شوید، یاد آن دلاوران جاودان و راهشان پر رهرو باد

رود

 

رود

 

می گذرد در شب آئینه ی رود    خفتـه هـزاران گـل در سینــه ی رود  

گلبــن لبخنــد فــردائــی مــوج     ســر زده از اشــک سیمینــه ی رود

فراز رود نغمه خوان

شکفته باغ کهکشان

مـی ســوزد شــب در ایــن میــان  

رود و سرودش اوج و فرودش  مــی رود تـــا دریـــای دور

بـــــاغ آئینــــه   دارد در سینـه         مـی رود تـــا ژرفـــای دور  

(موجی در موجی می بندد

بر افسون شب می خندد

با آبی ها می پیوندد) 2  

فـردا رود افشـان ابـریشـم در دریـا مـی خوابــد

خورشید از باغ خاور می روید بر دریا می تابد  

(موجی در موجی می بندد

بر افسون شب می خندد

با آبی ها می پیوندد) 2

 

فـردا رود طغیـان شــورافکـن در دریـا مـی خـوابــد

خورشید از شرق سوزان می روید بر دریا می تابد  

(موجی در موجی می بندد

بر افسون شب می خندد

با آبی ها می پیوندد) 2

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دایه دایه(لُری)

 

 


__._,_.___
This is a non-political list.
.

__,_._,___

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ