از انقلاب امام خميني تا انقلاب بادکنکهاي سبز ...
جيش ، بوس ، لالا کن !
از فرداي 22 بهمن 57 ، باقيماندگان بر مرام طاغوت و نمک گيرشدگان سفره هاي حرامي دست به هر اقدامي زدند تا در ميان انقلاب خميني کبير (ره) ، انقلابي ديگر را دست و پا کنند و نامشان را همتراز نام آن پير سفر کرده در تاريخ ثبت نمايند . بيش از 30 سال از عمر انقلاب اسلامي مي گذرد و بيش از 30 سال از اميد طاغوتيان به انقلاب مجدد و عقبگرد ايران به دوران شاهنشاهي سپري شده است .
بيش از 30 سال است که ورشکستگان سياسي راه را اشتباه مي روند و هرچه جلوتر مي رويم ، آنان گويا بيشتر در صراط ضالين و گمراهي خود قدم برمي دارند . بيش از 30 سال است که هرچه در توان داشته اند به ميان صحنه آورده اند ؛ از راپورت و جاسوسي گرفته تا عملياتهاي نظامي و چريکي و غافلگيرکننده ؛ از ترور افراد تا ترور شخصيتها ؛ از تحريم تا تبليغ ؛ از مهاجرت تا بازگشت ؛ از دين فروشي تا دينِ ريايي ؛ از بي رنگي و بي غيرتي تا رنگبازي و رنگ کردن مردم ؛ و ... تا ... !
البته برخي از اينان به مرور چپ کردند و برخي ديگر از همان ابتدا چپي بودند . و در اين ميان ، اما برخي ديگر از ترس خود را انقلابي جا مي زدند اما در دلهاشان ، نياتي پليد را پيگيري مي نمودند و دنبال فرصتي براي عرض اندام و عملياتي کردن تفکراتشان را داشتند .
عده اي ديگر از اين جماعت رنگي ، اما نسبت به امام و انقلابش دچار قوه ي حسادت شدند . آنان ، که علي الظاهر خود را خيلي روشنفکر مآب و دست بالا مي دانستند ، وقتي به ماشين حساب ديدگاه کوته بينانه شان مراجعه مي کردند به اين نتيجه مي رسيدند که ظاهرا از حضرت امام هيچ چيز کمتر ندارند بلکه احيانا گاهي برخي برتريها را نيز پيش خود فرض مي کردند .
لذا ، اين جماعت دچار نوعي خودفريبي شدند و پيش خود اينگونه فرض کردند که مگر امام خميني (ره) چه چيزش از اينان بيشتر بود ؟! او نيز 1 تنه به قيام برخاست و رفته رفته توده هاي مختلف مردم در ابتدا ، و خواص و نخبگان در عقب مردم ، به خيل انقلاب امام پيوستند .
اين جماعت ساده انگار و کوته و نظر و حسود ، به همين خيال خام خود ، ساليان متوالي را در سکوت و انزوا ، اما در حال نقشه کشي و برنامه ريزي ، سپري کردند و به خيال خام خود ، سال جاري و انتخابات پشت سرگذاشته شده را به عنوان سکوي بلندي جهت برپايي انقلابي نوين پيش بيني نمودند .
آنان البته با تدارکاتي به ظاهر کافي و وافي پايه هاي انقلابشان را مستحکم کردند ! هم نيروهاي خارجي را متحد کرده بودند ، هم عناصر تاثيرگذار داخلي را گردهم جمع آورده بودند ، پياده نظامشان نيز که آماده ي آماده بود . نظرسازيهاشان هم که نشان از اقبال بي سابقه ي مردمي مي داد ؛ در واقع کار تمام شده بود و هيچ چيز نمي توانست مقابل اين انقلاب نوين مانعي ايجاد کند .
تنها 1 مساله ي حضرات حل نشده بود که با فراست آن نيز به پازل انقلابشان افزوده شد تا همه چيز مهيا شود . آن قطعه ي گمشده چه بود ؟! بادکنک سبز !!
هم رنگش سبز بود و برخي از متدينين و مذهبي ها را همراهشان مي کرد اما بادکنک بود و جوانان آنچناني و برخي دخترکان پسرکان ملوس و مامانم اينا را هم به همراهشان مي کشانيد .
حضرات آنقدر در ثبت تاريخي انقلاب نوين خود عجول بودند که حتي نگذاردند ساعت انتخابات به پايان برسد . اولي براي خود نوشابه ي سبز گازدار باز کرد که : بله ؛ من آنم که رستم بود قهرمان !! و ديگري هم به فاصله ي چند ثانيه يا دقيقه بعد از اين خودشيفتگي ، پيام سراسر شادي و مسرت خود را جهت پايه گذاري انقلاب نوين به مرد نوشابه بازکن نثار نمود .
آري ؛ به همين شکل بود که انقلاب نوين رنگي متولد شد و بنيانگذاران آن به فکر انتخاب روساي انقلابشان برآمدند . فلاني را به عنوان رييس فلان نهاد ، بهماني را به عنوان مسئول بهمان سازمان و ... هر کس پيشنهادي مي داد و کارهاي تثبيت انقلابشان به سرعت در حال پيشروي بود که ناگهان ، گوشه ي بادکنکشان به سوزني کوچک برخورد کرد و با ترکيدن بادکنک سبز ، انقلاب کذايي حضرات نيز در بدو تولد ، جان به جان آفرين تسليم نمود .
لذا ، از فرداي آن ترکيدگي ، در تمامي برنامه هاي خودجوش (!؟!) و مردمي (!؟!) خود ، از انواع بادکنکهاي سبز به عنوان يادبود انقلاب تخيليشان استفاده کردند .
اين بود قصه ي انقلابيون سبز !
اما اين انقلاب بادکنکي کجا و آن انقلاب عقيدتي - مذهبي حضرت امام خميني (ره) !
کجاست خميني کبير (ره) و کجا مانند او را مي توان يافت که آنچنان خود را ساخته و پرداخته نموده بود و آنچنان از شهوات قدرت راني خود را تخليه نموده بود که به آن حال و هواي مذهبي و معنوي خاص خود ، در اعماق قلوب مردم ايران و بلکه آزادگان جهان رسوخ کرده بود . شدت اين رهبري معنوي بر دلهاي آزاده و مومن به حدي بود که در عصري دور از عصر ارتباطات ، از پاريس و در ميان محاصره ي شديد اطلاعاتي و امنيتي دشمنان ، انقلاب مردمي اسلامي را رهبري و هدايت مي نمود و سرانجام نيز ، با همراهي و ياري آحاد مردم خداجو ، ثمره ي پيروزي آن را چشيد .
جالب آنکه در انقلاب امام ، نه سخني از بادکنک بود و نه رنگي به عنوان نماد مطرح شده بود . ضمن اينکه پاي انقلاب خود آنچنان محکم و راسخ ايستاده بود که نه جهت دستگيري عده اي از همراهانش به در و ديوار نامه مي نوشت و نه اتهامات راست و دروغ را مطرح مي نمود . نه از بيگانگان و دشمنان طلب ياري مي جست و نه روي به بازيهاي کودکانه آورده بود .
انقلاب امام ، انقلابي مردانه ، دلاورانه ، شجاعانه ، شهادت طلبانه و البته انقلابي عاطفي ، احساسي ، ديني ، مذهبي و سياسي بود .
اگر الله اکبري سر داده مي شد نه براي بازي و جلب توجه ، بلکه جهت برپايي حقيقي کلمه ي مقدسه ي الله اکبر بود .
انقلابيون ياور امام ، 1 دستشان به الله اکبر بلند نبود و دست ديگرشان در روز روشن ماه رمضان ، گرفتار ساندويچ و آب معدني و هزار کوفت و زهر مار ديگر ... !
امام و انقلابيون پشتيبانش ، راست مي گفتند و پاي حرف صادقانه و راست خود تا پاي جان ايستاده بودند . چون خواهان برپايي حکومت اسلامي بودند .
انقلاب امام ، از مراسمهاي ختم و هفت و چله و سالگرد شهدا به بار نشست نه از جشن تولد فلان عروسک غرب و سالگرد عروسي فلان پيرمرد 75 ساله !! تازه تاريخ تولدهاشان را نيز به دروغ به خورد مردم مي دهند !
انقلاب امام ، به فرموده ي حضرت خميني (ره) ، از پاي روضه ها و سينه زنيها و محرم و صفرها به ثمر نشست اما نه از مجالس پارتي و کشف حجاب و بزن و بکوب !!!
البته ظاهرا برخي از اين حسودان به امام و انقلابش ، تازگي به فکر راه اندازي هيات افتاده اند و مثلا مي خواهند پايه هاي اجتماعي جريان خود ساخته شان را تقويت کنند !! باز هم بازي جديد و دينِ ريايي نوين !!
هنوز يادمان نرفته است که فلان خانم بزک کرده ، بدون حجاب و با سر و بدني شايسته ي رهبران جنبشش ، بر پشت بام مي آمد و بعد از اطمينان از عدم شناسايي توسط اين و آن ، فرياد الله اکبري ملوسانه و از اعماق قلب سوسولي اش برمي آورد که ضمير هر انسان ... را شکوفا مي نمود . ظاهرا بايد بنشينيم و منتظر برنامه هاي روضه خواني اين عروسکها نيمه عريان باشيم !! آه عجب حال خوشي دارند و چه سوز و گدازي !!
بگذريم ؛ وقتي به انقلاب امام خميني (ره) نگاهي کوتاه مي کنيم و آن را با انقلابهاي متنوع و نيمه کاره ي 30 سال اخير طاغوتيان ، به ويژه همين انقلاب سبز اخير (!) ، مقايسه اي مي کنيم ، با پوزش از بازديدکنندگان محترم ، فقط و فقط به اين جمله ي مهم و پرمغز مي رسيم که :
بچه سوسول حيا کن
جيش ، بوس ، لالا کن
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر