کتاب های فارسی - آرشیو این وبلاگ در پایین صفحه قرار دارد

stat code

stat code

۱۳۸۸ آبان ۹, شنبه

[farsibooks] السلام عليک يا علی بن موسی الرضا... السلطان...


آنشب آمد دل من گرد طواف حرمت

توی ایوان طلا در پی لطف و کرمت

 

حاجتی داشتم از حد توانم افزون

دردی از جنس رهایی ز شب و آتش و خون

 

موج در موج  .....چه  دردی که ز طاقت بیرون

رنج در رنج  ....ز بار گنه خلق فزون

 

ناله می کردم و کس در دل آن چاه نبود

جز شب و درد کسی بر دلم آگاه نبود

 

پای دل...در گِل آن رنج گُنه مانده اسیر

یوسفی ... در  دل آن چاه فنا در زنجیر

 

ضجه ها کرد دلم !....هیچ جوابی نرسید!

اشک می ریخت بر آتش..... ولی آبی نرسید!

 

آتشی بود درونم که ....گلستان می خواست

 پیرهن خونی و..... دل یوسف کنعان می خواست!

 

اشک می زد ز دو چشمم به ضریحت آبی

چه شبی بود ...شبی بود... شبی مهتابی!

 

یادم آید که به ایوان طلا آن شب سرد

آهوی خسته ی دل کرد نگاهی پر درد....

 

ذوب شد پنجره فولاد از آن اشک و هنوز...

آهوی تشنه ی دل در پی آن مشک و هنوز...

 

اشک می سوخت گریبان دلم را که شبی...

پا به زنجیر پریشان دلم را که شبی...

 

ناگهان چشم تو برگشت ... نگاهم کردی!

ضامن آهوی دل ....رحم به آهم کردی!

 

 

نگهت شد عرق شرم .. مرا آبم کرد !

سوخت زنجیر مرا...  چشم تو بی تابم کرد!

 

نگهت از دل آن چاه ....به افلاکم برد...

 بارش مهر تو رویاندم و ... از خاکم برد....

 

توبه کردم ز هوا و هوس ای شاه جهان

دست بر دامنت از چاه در آمد این جان

 

شد رها آهوی دل ...از ستم صیادان

مکر شیطان زدگان... آتش دنیا شادان

 

ماه روی تو شها ...یک شبه آرامم کرد

دست زد بر دلم و... بسته ی این دامم کرد

 

مهربان نور بهشتی شه فردوس رضا

ای شهنشاه مرا واسطه شو پیش خدا

 

توکه با اذن خدا رنج مرا خواندی و باز...

شاه من!شاه جهان!... پیش دلم ماندی و باز...

 

بعد ازین چشم من و مستی صهبای دگر

نگذاری که رود آهوی دل جای دگر!


 


هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ