کتاب های فارسی - آرشیو این وبلاگ در پایین صفحه قرار دارد

stat code

stat code

۱۳۸۸ آبان ۶, چهارشنبه

[farsibooks] هر اتفاقي مي افتد به نفع ماست


شاه به فكر فرو رفت كه چه چيزي بنويسد كه لايق شاه باشد وچه جمله اي به او پند ميدهد؟

  همه وزيران را صدا زد وگفت : وزيران من  هر جمله و هرحرف با ارزشي كه بلد هستيد بگوييد . وزيران هم هر آنچه بلد بودند گفتند ولي شاه از هيچكدام خوشش نيامد . دستور داد كه بروند عالمان و حكيمان را از كل كشور جمع كنند و بياوند . وزيران هم رفتند و آوردند . شاه جلسه اي گذاشت و به همه گفت كه هر كسي بتواند بهترين جمله را بگويد جايزه خوبي خواهد گرفت .

  هر كسي به چيزي گفت . باز هم شاه خوشش نيامد . تا اينكه يه پير مردي به دربار آمد و گفت با شاه كار دارم . گفتند تو با شاه چه كاري داري؟ پير مرد گفت برايش يه جمله اي آورده ام . همه خنديدند و گفتند اي پير مرد تو داري ميميري تو راچه به جمله .

 

خلاصه پير مرد با كلي التماس توانست آنها را راضي كند كه وارد دربار شود . شاه گفت تو چه جمله اي آورده اي؟ پير مرد گفت جمله من اينست: "هر اتفاقي كه براي ما مي افتد به نفع ماست"

شاه به فكر رفت و خيلي از اين جمله استقبال كرد و جايزه را به پير مرد داد . پير مرد در حال رفتن گفت ديدي كه هر اتفاقي كه مي افتد به نفع ماست . شاه خشمگين شد و گفت چه گفتي؟ تو سر من كلاه گذاشتي .پير مرد گفت نه پسرم ، به نفع تو هم شد چون تو بهترين جمله جهان را يافتي .

 پس از اين حرف پير مرد رفت . شاه خيلي خوشحال بود كه بهترين جمله جهان را دارد و دستور داد آن را روي انگشترش حك كنند . از آن به بعد شاه هر اتفاقي كه برايش پيش ميآمد ميگفت هر اتفاقي كه براي ما ميافتد به نفع ماست تا جائي كه همه در دربار اين جمله را ياد گرفنه وآن را ميگفتند كه هر اتفاقي كه براي ما ميافتد به نفع ماست

  تا اينكه يه روز پادشاه در حال پوست كندن سيبي بود كه ناگهان چاقو در رفت و دو تا از انگشتان شاه را بريد و قطع كرد . شاه ناراحت شد و دردمند. وزيرش به او گفت هر اتفاقي كه ميافتد به نفع ماست شاه عصباني شد و گفت انگشت من قطع شده تو ميگوئي كه به نفع ما شده . به زندانبان دستور داد تا وزير را به زندان بيندازد وتا او دستور نداده او را در نياورند .

 چند روزي گذشت يك روز پادشاه به شكار رفت و در جنگل گم شد . تنهاي تنها بود ناگهان قبيله اي به او حمله كردند و او را گرفتند و مي خواستند او را بخورند شاه را بستند و او را لخت كردند . اين قبيله يك سنتي داشتند كه بايد فردي كه خورده ميشود تمام بدنش سالم باشد ولي پادشاه دو تا انگشت نداشت پس او را ول كردند تا برود .

شاه به دربار باز گشت و دستور داد كه وزير را از زندان در آورند .. وزير آمد نزد شاه و گفت با من چه كار داري؟ شاه به وزير خنديد و گفت اين جمله اي كه گفتي هر اتفاقي ميافتد به نفع ماست درست بود من نجات پيدا كردم ولي اين به نفع من شد ولي تو در زندان شدي اين چه نفعي است ؟

 شاه اين راگفت و او را مسخره كرد، وزير گفت اتفاقاً به نفع من هم شد. شاه گفت چطور؟ 

 

وزير گفت شما هر كجا كه ميرفتيد من را هم با خود ميبرديد ولي آنجا من نبودم اگر مي بودم آنها مرا ميخوردند پس به نفع من هم بوده است .

  وزير اين را گفت و رفت

  نكته اخلاقي :

هر اتفاقي ميافتد به نفع ماست

 

اما از هر چه بگذريم سخن سياسي خوش‌تر  است

در روزهاي اخير در يك "رمي" به ياد ماندني اصحاب رسانه و مردمي كه براي بازديد از نمايشگاه مطبوعات به مصلاي تهران آمده بودند؛ كروبي را كه به فرمان اربابهاي انتخاباتي‌ خود و بيشتر بمنظور خودشيريني سياسي به آنجا آمده بود را فراري دادند.

اين اقدام در تئوري پردازي سياسي چپي‌ها ظاهراً يك برگ برنده براي مظلوم نمايي جديد به حساب مي‌آمد، شاهد ادعاي سخنم حضور بهشتي با خيل پنجاه نفره از آدمهاي گردن كلفت در نمايشگاه بود؛ آنهم بلافاصله بعد از حضور اتفاقاتي كه براي كروبي افتاده بود.اين حضور اينبار لابد براي متشنج نمودن نمايشگاه و بعد از آن ماهيگيري از آب گل آلود انجام گرفت.

كه البته  با "سعي"  با  "صفاي" اهالي مطبوعات و مردم اين‌بار نيز يكي ديگر از فتنه‌جويان حوادث اخير فرار را بر قرار ترجيح داد و پس از آن ديگر كسي جرات خودنمايي نداشت.

راستش را بخواهيد در روز اولي كه حادثه كفش پراني در نمايشگاه بوجود آمد ،از اين اوضاع ناراحت بودم و با خود مي‌گفتم باز اين لجني‌پوش‌ها پيراهن عثمان جديدي پيدا كردند و از اين به بعد كله خون‌آلود اين شيخ ساده لوح مي‌شود دست‌آويزي براي حمله به اين و آن و محكوم نمودن نظام.

اما در دو سه روز اخير وقتي رسانه‌هاي داخلي و خارجي از جناحهاي مختلف را مي‌ديدم

متوجه شدم اكثر رسانه‌هاي مخالف نظام و حتي رسانه‌هاي خارجي اعم از بي‌بي‌سي و... اين روزها كله كروبي برايشان شده اولين تيتر خبري و لذا از موضوعات داغ و حساس هسته‌اي ايران و مهلت در خواستي ايران براي پاسخ قطعي به پيشنهادات سران ۱+۵ غافل شده‌اند.

لذا سلطانيه و همكارانش فارغ‌البال و بدور از هوچي‌گريهاي سياسي مي‌توانند در اين مورد تصميم گيري نموده و با لحاظ جوانب مختلف در خصوص پاسخگويي به مذاكرات" ژنو" تصميم گيري نمايند.

اينجا بود كه با خودم گفتم...

"الخير في ما وقع"


هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ